پارت۳۱ دلبربلا
#پارت۳۱ #دلبربلا
سریع بلندشدمو حاضر شدم
بحث سر این بود اول کجا بریم که داد زدمو گفتم
ـ اول میریم خونه رو میبینیم
سوار رخشم شدیمو رفتیم سمت هتل بابا
کلیدو ازش گرفتیم و پیش به سوی خونه عزیزمون
ثنا کثافت این چند روز یه زنگی نزده بود معلومه حسابی اونجا بهش خوش گذشته
وارد خونه شدیم
طبقه دوم یه ساختمون یازده طبقه که تو هر طبقه دوتا واحد داشت
خدا کنه واحد رو به روییمون آدم خوبو باحالی باشه
کلیدو انداختمو درو باز کردم
یه در سفید بود وارد خونه شدیم
یه آیفون تصویری یه پذیرایی نقلی باحال که واسه سه نفر عالی بود
یه اپن از جنس MDF که رنگش سفید بود
وارد آشپزخونه شدم
بچه ها هم دوییدن هر کدوم یه طرف
همه کابینت ها ازهمون جنس و رنگ بودن
آشپزخونش هم خوشکل بود هم بزرگ
اومدم بیرون و به چهار تا در که یکی درمیون مشکی سفید بودن رفتم
در اولو باز کردم یه اتاق خواب هجده متری با کاغذ دیواری های گلبهی
متنفر بودم از رنگ صورتی و همزاداش اصلا باهاش حال نمیکنم
درو بستم و به بقیش توجهی نکردم
رنگ کاغذ دیواریاش حالمو دگرگون کردن
در مشکی بعدیو باز کردم
این یکی کاغذ دیواریاش سفید بود با گل هایی نامرئی که فقط وقتی نور می افتاد دیده میشد
یه در که به تراس باز میشد با کمد دیواریای زرد رنگ
ازین یکی خوشم اومد
این اتاق از اون یکی کوچیک تر بود
این بهش میخورد دوازده متری باشه
رفتم بیرون و دربعدیو بازیدم سرویس بهداشتی
در بعدی هم حمام بود
بچه ها رفته بودن تو آشپز خونه
رفتم پیششون و گفتم
ـ اتاق دومیه مال من اولیه مال شما دوتا
سونیا گفت
ـ بیه ترش نکنی یوقت
ـ تو نترس
دنیا گفت
ـ برو بمیر بابا پررو
ـ چزا نمیخواین بفهمین که من به رنگ صورتی آلرژی دارم
باهزار تا دنگ و فنگ راضیشون کردم که اون اتاق مال من باشه
البته با هزاران رشوه
هردوشون ازم شاسخین میخواستن نی نیا
درو بستیمو رفتیم ادامه خریدا مون
خدارو شکر فردا میرفتین حمالی واسه خپنه جدیدمون
راسته که میگن
هرکی خربزه میخواد باید پای لرزشم بشینه
لایک و کامنت فراموش نشه عزیزان😍 😍
سریع بلندشدمو حاضر شدم
بحث سر این بود اول کجا بریم که داد زدمو گفتم
ـ اول میریم خونه رو میبینیم
سوار رخشم شدیمو رفتیم سمت هتل بابا
کلیدو ازش گرفتیم و پیش به سوی خونه عزیزمون
ثنا کثافت این چند روز یه زنگی نزده بود معلومه حسابی اونجا بهش خوش گذشته
وارد خونه شدیم
طبقه دوم یه ساختمون یازده طبقه که تو هر طبقه دوتا واحد داشت
خدا کنه واحد رو به روییمون آدم خوبو باحالی باشه
کلیدو انداختمو درو باز کردم
یه در سفید بود وارد خونه شدیم
یه آیفون تصویری یه پذیرایی نقلی باحال که واسه سه نفر عالی بود
یه اپن از جنس MDF که رنگش سفید بود
وارد آشپزخونه شدم
بچه ها هم دوییدن هر کدوم یه طرف
همه کابینت ها ازهمون جنس و رنگ بودن
آشپزخونش هم خوشکل بود هم بزرگ
اومدم بیرون و به چهار تا در که یکی درمیون مشکی سفید بودن رفتم
در اولو باز کردم یه اتاق خواب هجده متری با کاغذ دیواری های گلبهی
متنفر بودم از رنگ صورتی و همزاداش اصلا باهاش حال نمیکنم
درو بستم و به بقیش توجهی نکردم
رنگ کاغذ دیواریاش حالمو دگرگون کردن
در مشکی بعدیو باز کردم
این یکی کاغذ دیواریاش سفید بود با گل هایی نامرئی که فقط وقتی نور می افتاد دیده میشد
یه در که به تراس باز میشد با کمد دیواریای زرد رنگ
ازین یکی خوشم اومد
این اتاق از اون یکی کوچیک تر بود
این بهش میخورد دوازده متری باشه
رفتم بیرون و دربعدیو بازیدم سرویس بهداشتی
در بعدی هم حمام بود
بچه ها رفته بودن تو آشپز خونه
رفتم پیششون و گفتم
ـ اتاق دومیه مال من اولیه مال شما دوتا
سونیا گفت
ـ بیه ترش نکنی یوقت
ـ تو نترس
دنیا گفت
ـ برو بمیر بابا پررو
ـ چزا نمیخواین بفهمین که من به رنگ صورتی آلرژی دارم
باهزار تا دنگ و فنگ راضیشون کردم که اون اتاق مال من باشه
البته با هزاران رشوه
هردوشون ازم شاسخین میخواستن نی نیا
درو بستیمو رفتیم ادامه خریدا مون
خدارو شکر فردا میرفتین حمالی واسه خپنه جدیدمون
راسته که میگن
هرکی خربزه میخواد باید پای لرزشم بشینه
لایک و کامنت فراموش نشه عزیزان😍 😍
۳۹.۰k
۰۲ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.