!♡عشق مافیایی♡!
!♡عشق مافیایی♡!
!♡𝓜𝓪𝓯𝓲𝓪 𝓵𝓸𝓿𝓮♡!
p۳۱♡
× : بچه هاااااااا*داد*
& : یا جد سادات چته کوککککک
× : من یه فکری کردم...
& : خوبه بگو...
× : ببینید..........*گفت*
& : عالیههه...
~ : خ.خوبه...
/ : اوکیه...
€ : خطرناک نیست؟
~ : منم همین فکرو میکنم...
& : ببین من بین همتون توی رَده ی اولم...یعنی حرفه ای ترین مافیا جهان...میتونم از خودم مراقبت کنم...
€~ : باش...
(ا.ت ویو)
به همشون گفتم که برن...
& : خوب پس همتون برید خونه هاتون...
/ : بای خوشگلممممم*بغل کردن ا.ت*
€ : خدافظ قشنگم*بغل کردن ا.ت*
& : بای بااااای...
نقشه ی خوبی بود...میتونستیم از پسش بربیاییم...
(پرش زمانی به ۵ روز بعد(ساعت ۶ بعدازظهر))
توی این چند روز خبری از شوگا نبود و منم خیالم راحت بود...داشتم غذا درست میکردم که ته گفت...
~ : ا.ت من میرم بیرون...
& : باش مراقب خودت باش...
ته رفت بیرون و من رفتم غذامو درست کنم که صدای زنگ اومد...رفتم درو باز کنم که از چشمی دیدم خودشه...سعی کردم خونسردیمو حفظ کنم...
& : بله؟
$ : درو باز کن خانوم کوچولو...
& : ا.اگه باز نکنم؟
$ : میشکنمش...
& : ب.باشه ولی بدون ب.بادیگاردات...
$ : باش...برید تو ماشین منم میام...
درو باز کردم و تنها اومد داخل...لباسم مناسب بود پس معذب نبودم(اسلاید ۲)
& : چرا ولم نمیکنی؟چی میخوای؟
$ : هوم...تورو میخوام...
& : اگه منو میخوای چرا بهم خیانت کردی؟
$ : ا.ت من...*حرفشو قعط کرد*
& : کیم...خانوم کیم...
$ : آهههه باشه...خانوم کیم من ازت عذر خواهی کردم...
& : قبل از این که جوابتو بدم به من بگو..............
!♡𝓜𝓪𝓯𝓲𝓪 𝓵𝓸𝓿𝓮♡!
p۳۱♡
× : بچه هاااااااا*داد*
& : یا جد سادات چته کوککککک
× : من یه فکری کردم...
& : خوبه بگو...
× : ببینید..........*گفت*
& : عالیههه...
~ : خ.خوبه...
/ : اوکیه...
€ : خطرناک نیست؟
~ : منم همین فکرو میکنم...
& : ببین من بین همتون توی رَده ی اولم...یعنی حرفه ای ترین مافیا جهان...میتونم از خودم مراقبت کنم...
€~ : باش...
(ا.ت ویو)
به همشون گفتم که برن...
& : خوب پس همتون برید خونه هاتون...
/ : بای خوشگلممممم*بغل کردن ا.ت*
€ : خدافظ قشنگم*بغل کردن ا.ت*
& : بای بااااای...
نقشه ی خوبی بود...میتونستیم از پسش بربیاییم...
(پرش زمانی به ۵ روز بعد(ساعت ۶ بعدازظهر))
توی این چند روز خبری از شوگا نبود و منم خیالم راحت بود...داشتم غذا درست میکردم که ته گفت...
~ : ا.ت من میرم بیرون...
& : باش مراقب خودت باش...
ته رفت بیرون و من رفتم غذامو درست کنم که صدای زنگ اومد...رفتم درو باز کنم که از چشمی دیدم خودشه...سعی کردم خونسردیمو حفظ کنم...
& : بله؟
$ : درو باز کن خانوم کوچولو...
& : ا.اگه باز نکنم؟
$ : میشکنمش...
& : ب.باشه ولی بدون ب.بادیگاردات...
$ : باش...برید تو ماشین منم میام...
درو باز کردم و تنها اومد داخل...لباسم مناسب بود پس معذب نبودم(اسلاید ۲)
& : چرا ولم نمیکنی؟چی میخوای؟
$ : هوم...تورو میخوام...
& : اگه منو میخوای چرا بهم خیانت کردی؟
$ : ا.ت من...*حرفشو قعط کرد*
& : کیم...خانوم کیم...
$ : آهههه باشه...خانوم کیم من ازت عذر خواهی کردم...
& : قبل از این که جوابتو بدم به من بگو..............
۵.۰k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.