طراحه من
طراحه من
پارت¹⁵
سجونگ: پس این دل و جرعتی ک داری واسه ی چیه دختره هرزه؟
ات:وایسا ببین هرزه رو نشونت میدم
رفت سمت تخت ک سجونگ گرفتتش
ادمش از پشت در شروع ب حرف زدن کرد
ا:رئیس کیم تهیونگ اومد
سجونگ:حمله رو شروع کنین*داد
کیم تهیونگ؟...اون اینجا چیکار میکرد..اسمشو ک شنید رنگش پرید..اگه میخواست پرونده هاشو بگیره چرا بهش چیزی نگفته بود..اگه بخاطر سجونگ عوضی اسیب میدید چی؟
سجونگ:وای وای وای...اینجارو باش...تا اسم تهیونگ اومد رنگت پرید..پس واسه اون کار میکنی
ات:گفتم ک...من برای کسی کار نمیکنم
سجونگ ولش کرد و رفت میز و طناب رو از گوشه اتاق اورد..تو همین فاصله ات سریع چاقو شو برداشت و پشت دستش قایم کرد
ات رو به میز بست و در اتاق رو قفل کرد رفت
سجونگ:به به جناب کیم...چه خبر از اینورا...خیلی وقته ندیدمت
_:*نیشخند عصبی*...جرعتت بیشتر شده سجونگ...وایسا بهت یاداوری کنم کی هستی...تو همون عوضی هستی که به پای من میوفتاد و میگفت لطفا فقط ی جای خواب بهم بده
سجونگ:اون دوران دیگه گزشت...بهت نشون میدم کی کیو التماس میکنه
یکی از ادماش اصلحه گزاشت رو سر تهیونگ
ویوات:
بعد رفتنش با چاقویی ک توی دستم بود طنابو بریدم و با گیره مو درو باز کردم...همین ک رفتم بیرون دیدم یکی از ادمای سجونگ اصلحه گزاشته رو سر تهیونگ...خیلی اروم از پشت نزدیک سجونگ شدم و چاقو رو گزاشتم زیر گلوش
ات:اصلحه رو از سرش بردار تا رئیستو زنده بزارم
ویوتهیونگ:
اون اینجا چیکار میکرد؟...چطوری اومده بود اینجا..لعنتی نمیتونستم جلوش ادم بکشم..باید از اینجا میبردمش..
برگشتم سمت ادم سجونگ و اصلحشو از دستش کشیدم...ادمام کل افراد سجونگ رو کشتن و اومدن داخل
ات دستای سجونگ رو بست و همون جا ولش کرد..
دیگه نمیتونست جلوی خودش رو بگیره دویید و ات رو بغل کرد
_:حالت خوبه؟..کاری که باهات نکرد؟
ات:خوبم..کاری نکرده..تو چطوری؟
_:منم خوبم...چرا اینجا بودی؟
ات:میخواستم با گول زدنش پرونده هارو پس بگیرم*اروم
_:اگه چیزیت میشد چی؟
ات:بابا من خوبم چیزیمم نشده زندم و جلوت وایسادم
_:*دوباره بغلش کرد*
_:هوف..بیا بریم
ات:وایسا کیفمو بیارم...خب بریم
داشتن میرفتن سمت در خروجی که ادم سجونگ از پشت به شونه تهیونگ چاقو زد..
ات:ت...ه..یونگ...*رو به ادم تهیونگ*...زنگ بزن امبولانس...سریع*داد
پارت¹⁵
سجونگ: پس این دل و جرعتی ک داری واسه ی چیه دختره هرزه؟
ات:وایسا ببین هرزه رو نشونت میدم
رفت سمت تخت ک سجونگ گرفتتش
ادمش از پشت در شروع ب حرف زدن کرد
ا:رئیس کیم تهیونگ اومد
سجونگ:حمله رو شروع کنین*داد
کیم تهیونگ؟...اون اینجا چیکار میکرد..اسمشو ک شنید رنگش پرید..اگه میخواست پرونده هاشو بگیره چرا بهش چیزی نگفته بود..اگه بخاطر سجونگ عوضی اسیب میدید چی؟
سجونگ:وای وای وای...اینجارو باش...تا اسم تهیونگ اومد رنگت پرید..پس واسه اون کار میکنی
ات:گفتم ک...من برای کسی کار نمیکنم
سجونگ ولش کرد و رفت میز و طناب رو از گوشه اتاق اورد..تو همین فاصله ات سریع چاقو شو برداشت و پشت دستش قایم کرد
ات رو به میز بست و در اتاق رو قفل کرد رفت
سجونگ:به به جناب کیم...چه خبر از اینورا...خیلی وقته ندیدمت
_:*نیشخند عصبی*...جرعتت بیشتر شده سجونگ...وایسا بهت یاداوری کنم کی هستی...تو همون عوضی هستی که به پای من میوفتاد و میگفت لطفا فقط ی جای خواب بهم بده
سجونگ:اون دوران دیگه گزشت...بهت نشون میدم کی کیو التماس میکنه
یکی از ادماش اصلحه گزاشت رو سر تهیونگ
ویوات:
بعد رفتنش با چاقویی ک توی دستم بود طنابو بریدم و با گیره مو درو باز کردم...همین ک رفتم بیرون دیدم یکی از ادمای سجونگ اصلحه گزاشته رو سر تهیونگ...خیلی اروم از پشت نزدیک سجونگ شدم و چاقو رو گزاشتم زیر گلوش
ات:اصلحه رو از سرش بردار تا رئیستو زنده بزارم
ویوتهیونگ:
اون اینجا چیکار میکرد؟...چطوری اومده بود اینجا..لعنتی نمیتونستم جلوش ادم بکشم..باید از اینجا میبردمش..
برگشتم سمت ادم سجونگ و اصلحشو از دستش کشیدم...ادمام کل افراد سجونگ رو کشتن و اومدن داخل
ات دستای سجونگ رو بست و همون جا ولش کرد..
دیگه نمیتونست جلوی خودش رو بگیره دویید و ات رو بغل کرد
_:حالت خوبه؟..کاری که باهات نکرد؟
ات:خوبم..کاری نکرده..تو چطوری؟
_:منم خوبم...چرا اینجا بودی؟
ات:میخواستم با گول زدنش پرونده هارو پس بگیرم*اروم
_:اگه چیزیت میشد چی؟
ات:بابا من خوبم چیزیمم نشده زندم و جلوت وایسادم
_:*دوباره بغلش کرد*
_:هوف..بیا بریم
ات:وایسا کیفمو بیارم...خب بریم
داشتن میرفتن سمت در خروجی که ادم سجونگ از پشت به شونه تهیونگ چاقو زد..
ات:ت...ه..یونگ...*رو به ادم تهیونگ*...زنگ بزن امبولانس...سریع*داد
۷.۹k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.