Season
𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲
Season: 𝟮
Part: 𝟭𝟮
ویوی جونگکوک:
ماشین روشن شد
صدای موتور توی سکوت شب پیچید
هوانگمین کنارم نشست، ولی نگاهش پر از تردید بود
~کوک، مطمئنی همینطوری بری؟
+من دیگه وقت ندارم، هر لحظه ممکنه دیر بشه
~ولی این آدرس معلوم نیست کجاست، ممکنه تله باشه
+تله باشه یا نه، من باید برم
جاده تاریک بود
چراغهای ماشین فقط چند متر جلو رو روشن میکردن
ولی ذهنم پر از تصویر بود: ات، یونا، و اون صدای لعنتی لی
به آدرس نزدیک شدیم
یه انبار قدیمی بود، وسط بیابون
در زنگزده، پنجرههای شکسته، و سکوتی که آدمو میکُشت
ماشین رو خاموش کردم
اسلحهمو برداشتم
به هوانگمین نگاه کردم
+اگه چیزی شد، تو فرار کن
~دیونهای؟ من تا آخرش باهاتم
در رو هل دادم
صدای لولاها مثل جیغ توی فضا پیچید
داخل تاریک بود، فقط نور چراغقوهمون راهو نشون میداد
قدمهامون روی زمین خاکی صدا میداد
یه گوشی قدیمی روی میز بود، روشن
صفحهاش یه پیام نشون میداد:
«خوش اومدی جئون کای. دیر کردی.»
هوانگمین نفسشو حبس کرد
~این یعنی... میدونسته میای
+آره... و این یعنی داره منو میبینه؟
یه صدای خندهی خفه از پشت دیوار پیچید
همون صدا
دوباره صدای لی
Season: 𝟮
Part: 𝟭𝟮
ویوی جونگکوک:
ماشین روشن شد
صدای موتور توی سکوت شب پیچید
هوانگمین کنارم نشست، ولی نگاهش پر از تردید بود
~کوک، مطمئنی همینطوری بری؟
+من دیگه وقت ندارم، هر لحظه ممکنه دیر بشه
~ولی این آدرس معلوم نیست کجاست، ممکنه تله باشه
+تله باشه یا نه، من باید برم
جاده تاریک بود
چراغهای ماشین فقط چند متر جلو رو روشن میکردن
ولی ذهنم پر از تصویر بود: ات، یونا، و اون صدای لعنتی لی
به آدرس نزدیک شدیم
یه انبار قدیمی بود، وسط بیابون
در زنگزده، پنجرههای شکسته، و سکوتی که آدمو میکُشت
ماشین رو خاموش کردم
اسلحهمو برداشتم
به هوانگمین نگاه کردم
+اگه چیزی شد، تو فرار کن
~دیونهای؟ من تا آخرش باهاتم
در رو هل دادم
صدای لولاها مثل جیغ توی فضا پیچید
داخل تاریک بود، فقط نور چراغقوهمون راهو نشون میداد
قدمهامون روی زمین خاکی صدا میداد
یه گوشی قدیمی روی میز بود، روشن
صفحهاش یه پیام نشون میداد:
«خوش اومدی جئون کای. دیر کردی.»
هوانگمین نفسشو حبس کرد
~این یعنی... میدونسته میای
+آره... و این یعنی داره منو میبینه؟
یه صدای خندهی خفه از پشت دیوار پیچید
همون صدا
دوباره صدای لی
- ۵.۹k
- ۲۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط