پارت چهارم دوست دخترم باش

پارت چهارم دوست دخترم باش😄

رزی با دیدن صحنه ای که جلوش بود دهنش کاملا بند اومد و نتونست خودشو جمع و جور کنه واسه همین واسه یه دقیقه زیر پاش زبر خورد نزدیک بود بخوره زمین ولی.......

فلش بک تهیونگ

تهیونگ داشت به منظره نگاه می کرد و تقریبا دیگه میخواست بره که صدایی رو شنید.

واستااا،تهیونگ یکم کنجکاو شد ولی گفت حتما یا یکی دیگست

ولی دید یکی داره بخش نزدیک میشه و پشت سرش چرت و پرت میگه تو دلش خندید ولی تکونی نخورد.دید دیگه صدایی نمیاد خواست برگرده که دید یکی دستش رو گرفت و به سمت خودش کشوند.

تهیونگ خیلی تعجب کرد و بعد دید تقریبا در یک سانتی متری یک دختره است.

تهیونگ#:داشتم دختره رو نگاه میکردم و از این کارش تعجب کرده بودم که دیدم دختره رنگش سفید شده و نمیتونم صحبت کنه انگار خیلی تعجب کرده

+با دیدن صورت تهیونگ که تو یک سانتی متری من بود دهنم بسته شد و تعادلم رو از دست دادم و پام روی زمین لیز خورد

#ناگهان دیدم دختره داره میخوره زمین که خیلی غیر منتظره کمرشو گرفتم و نزاشتم بیوفته

رزی از این کار تهیونگ تو هوا بود و نمیدونست چیکار کنه واسه همین سریع خودش رو جمع کرد و گفت

+عه چیزهههه خب من فکر نمیکردم شما باشین یعنی... خب....هیچی اصلا ببخشید بخدا فکر نمیکردم شما باشین

تهیونگ که خندش گرفته بود با همون حالت گفت

#مشکلی نیست آسیبی که ندیدید؟


+نه حالم خوبه ولی......ببخشید چیزه ....میشه لطفا

#چیه؟

+میشه لطفا.....لطفا یه عکس باهاتون بگیرم؟

تهیونگ یاد حرف کوک افتاد و خندش گرفت و گفت

#باشه

+خب چیزه میشه بریم همون لبه واستیم چون خیلی منظره خوبه

#بریم اوکی

رزی خودشو تو قاب گوشی تنظیم کرد و خواست شروع به شمردن کنه که دید تهیونگ......

#رفتم لبه واستادم و یک قدم عقب رفتم که تو قاب گوشی بیوفتم که پام لیز خورد و .......

+دیدم تهیونگ داره میوفته سریع گوشی رو پرت کردم دور و دست تهیونگ و گرفتم و خودمو به سمت عقب کشیدم و ........بعدش دیگه هیچی نفهمیدم

#ناگهان دیدم دختره دستمو و گرفت و منو به عقب کشوند و هر دومون پرت شدیم اونطرف پرتگاه که بعد با دین صحنه ای که دیدم دهنم وا شد.
#خیلی قشنگ افتاده بودم رو دختره واسه همین هیچیم نشد و صحیح و سالم خواستم بلند شم که دیدم دختره چشماش بستس و واااای از هوش رفته

#خیلی هول شدم و سریع زنگ زدم اورژانس و دستمو گذاشتم زیر سر دختره و کلامو کشیدم سرم که کسی منو نبینه

دو دقیقه همونجوری موندم که دیدم اورژانس اومد.

سریع دختره رو بغل کردم و رفتم پیش ماشین اورژانس و گذاشتمش تو ماشین.

فلش بک تو بیمارستان

+واای خدا من کجام آخ چقدر پام درد میکنه بلند شدم و یکم خودمو جمع و جور کردم که دیدم رونا بالا سرمه

_ای دختر بهوش اومدی

پایان پارت چهارم.

لایک و فالو یادتون نره😃
دیدگاه ها (۰)

سلام دوستاندر رمان از این به بعد نقش رزی +رونا_تهیونگ#جونگکو...

پارت پنجم دوست دخترم باش-بهوش اومدی دختر؟حالت خوبهرزی خواست ...

پارت سوم دوست دخترم باش😬ناگهان گوشیه رونا زنگ میخورهرزی: کیه...

پارت دوم دوست دخترم باش😍رزی وارد اتاق شد ولی با دیدن صحنه ای...

فرشته کوچولوی من پارت ۱۵

عشق مافیایی ۷p

اینم پارت پانزده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط