عشق آغشته به خون
☬。) عشق آغشته به خون (。☬。)
(。☬。)پارت ۵۲ (。☬。)
هوا نیم ابری و افتابی بود هم خورشید بود که با عشق نگاه میکرد هم ابر های خشنی بودن که سایه خودشان را مینداخت... کم کم نور آسمانی باعث پلک زدنش شد بر روی پهلو چرخید و سمت مین جی نگاه کرد .. اونم غرق خواب بود و ملاف را روی سینه هایش قرار گذاشته بود همچنین تمام موهایش روی صورتش بودن ... ، تهیونگ دستش را بلند کرد سپس موهایش را جمع کرد و صورت بینقص و باشکوه مین جی نمایان شده بود لب های وسوسه انگیزش یا حتی مارک های روی گردنش که نشان میداد دیگه متعلق به خودش بود کم کم نگاهش سُر مورد روی ترقو اش .. که میان ترقوه و سینه چپ اش جای یه زخم قدیمی بود
تهیونگ ابرو بالا برد و آروم با انگشت اش آن زخم را لمس کرد ولی اون زخم کوچیک نبود با دید واضح و چشم های ریز تهیونگ کم کم رد آن زخم به سمت شانه اش رفت و روی سر شانش هم بود با دید تندش خوب متوجه شد که زد سوختنگی بود ...
مین جی تکون خورد که باعث شد ناخواسته تهیونگ تند چشم هایش رو هم بزارد .. مین جی پلک زد و چشم هایش را مالید سپس به یاد شب و تخت بیچاره ای که حالا غرق خون بود .. تند پتو را کنار زد سپس لباس عروسش را از روی زمین برداشت ولی اگر این را هم میپوشید خونین میشد برخلاف تصور یا میلش تند هودی سفید تهیونگ را برداشت سپس پوشید و در حالی که دکمه هایش را میبست سمت چمدونش رفت و از دید تهیونگ انگار چیزی را برداشت سپس تند به سمت حمام که در راه رو اتاق تهیونگ وجود داشت رفت ..
درست وقتی کارش با پد و آن وسایل تموم شد خیلی آروم از سرویس بهداشتی بیرون آمد سپس باز هم بر روی تخت دراز کشید چرا که این خونریزی باعث میشد که مین جی تند دستش را روی شکمش قرار بزارد و همچنین با لب های خشک رویه تخت بیشیند آشنایی هم نداشت با خانواده بداخلاق تهیونگ تا مسکن ای ارزش دریافت کند باز هم روی تخت دراز کشیده... و پشت به تهیونگ دراز کشیده...
(。☬。)پارت ۵۲ (。☬。)
هوا نیم ابری و افتابی بود هم خورشید بود که با عشق نگاه میکرد هم ابر های خشنی بودن که سایه خودشان را مینداخت... کم کم نور آسمانی باعث پلک زدنش شد بر روی پهلو چرخید و سمت مین جی نگاه کرد .. اونم غرق خواب بود و ملاف را روی سینه هایش قرار گذاشته بود همچنین تمام موهایش روی صورتش بودن ... ، تهیونگ دستش را بلند کرد سپس موهایش را جمع کرد و صورت بینقص و باشکوه مین جی نمایان شده بود لب های وسوسه انگیزش یا حتی مارک های روی گردنش که نشان میداد دیگه متعلق به خودش بود کم کم نگاهش سُر مورد روی ترقو اش .. که میان ترقوه و سینه چپ اش جای یه زخم قدیمی بود
تهیونگ ابرو بالا برد و آروم با انگشت اش آن زخم را لمس کرد ولی اون زخم کوچیک نبود با دید واضح و چشم های ریز تهیونگ کم کم رد آن زخم به سمت شانه اش رفت و روی سر شانش هم بود با دید تندش خوب متوجه شد که زد سوختنگی بود ...
مین جی تکون خورد که باعث شد ناخواسته تهیونگ تند چشم هایش رو هم بزارد .. مین جی پلک زد و چشم هایش را مالید سپس به یاد شب و تخت بیچاره ای که حالا غرق خون بود .. تند پتو را کنار زد سپس لباس عروسش را از روی زمین برداشت ولی اگر این را هم میپوشید خونین میشد برخلاف تصور یا میلش تند هودی سفید تهیونگ را برداشت سپس پوشید و در حالی که دکمه هایش را میبست سمت چمدونش رفت و از دید تهیونگ انگار چیزی را برداشت سپس تند به سمت حمام که در راه رو اتاق تهیونگ وجود داشت رفت ..
درست وقتی کارش با پد و آن وسایل تموم شد خیلی آروم از سرویس بهداشتی بیرون آمد سپس باز هم بر روی تخت دراز کشید چرا که این خونریزی باعث میشد که مین جی تند دستش را روی شکمش قرار بزارد و همچنین با لب های خشک رویه تخت بیشیند آشنایی هم نداشت با خانواده بداخلاق تهیونگ تا مسکن ای ارزش دریافت کند باز هم روی تخت دراز کشیده... و پشت به تهیونگ دراز کشیده...
- ۵.۲k
- ۲۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط