چند پارتی تهیونگ پارت اخر
« فلش بک »
بعد از اون دعوا حالا اینجا جایی بود که ا.ت زیر اون بارون ایستاده بود
افراد زیادی پایین ساختمون ایستاده بودند و درحال فیلم برداری از دختری بودن
اون ادم ها همه شاهدان عینی دختری بودن که قرار بود پرواز کنه
پروازی که پایانی جز مرگ نداشت
ا.ت همونطور که اشک میریخت زمزمه وار گفت : کیم تهیونگ تو هیچوقت نفهمیدی که من بدون تو نمیتونم زندگی کنم .
به ادم های پایین نگاه کرد و که چطور درمورد دختری صحبت میکنن که قصد خود کشی داره پوزخندی به رقت انگیز بودن زندگی خودش و ادمای اون پایین زد و زمزمه وار ادامه داد : دیگه نباید بیشتر از این منتظر نمایش نگهشون دارم
« زمان حال »
تهیونگ با خوندن خبر حس کرد قلبش دیگه نمیزنه
نتونسته بود بهش بگه چقدر دوسش داره
نتونسته بود بهش بگه بدون اون نمیتونه به زندگی ادامه بده
نتونسته بود دلیل دیر اومدناش رو بگه
نتونسته بود بگه مجبور بود خیلی کار کنه تا باهاش بتونه ماه بعدی به سفر بره
و حالا هم نتونسته بود بهش اون حلقه با تک نگین روش که نشون از مالکیت تهیونگ رو ا.ت بود رو بهش بده
حتی نتونست برای اخرین بار باهاش خداحافظی کنه و جسم بی جونش رو در اغوش بکشه و خودش اون رو به دست خاک بسپاره
بعد از اون تهیونگ هر شب با بغل کردن لباس های ا.ت به خواب رفت و با یادش از خواب بیدار شد و دیگه هرگز اون رو ندید
« the end »
#تهیونگ #جونگ_کوک #اسکیز #هیونجین #فلیکس #چان #چانگبین #لینو #هان #سونگمین #جونگین #بلک_پینک #جنی #لیسا #رزی #جیسو #جنلیسا
#بی_تی_اس
بعد از اون دعوا حالا اینجا جایی بود که ا.ت زیر اون بارون ایستاده بود
افراد زیادی پایین ساختمون ایستاده بودند و درحال فیلم برداری از دختری بودن
اون ادم ها همه شاهدان عینی دختری بودن که قرار بود پرواز کنه
پروازی که پایانی جز مرگ نداشت
ا.ت همونطور که اشک میریخت زمزمه وار گفت : کیم تهیونگ تو هیچوقت نفهمیدی که من بدون تو نمیتونم زندگی کنم .
به ادم های پایین نگاه کرد و که چطور درمورد دختری صحبت میکنن که قصد خود کشی داره پوزخندی به رقت انگیز بودن زندگی خودش و ادمای اون پایین زد و زمزمه وار ادامه داد : دیگه نباید بیشتر از این منتظر نمایش نگهشون دارم
« زمان حال »
تهیونگ با خوندن خبر حس کرد قلبش دیگه نمیزنه
نتونسته بود بهش بگه چقدر دوسش داره
نتونسته بود بهش بگه بدون اون نمیتونه به زندگی ادامه بده
نتونسته بود دلیل دیر اومدناش رو بگه
نتونسته بود بگه مجبور بود خیلی کار کنه تا باهاش بتونه ماه بعدی به سفر بره
و حالا هم نتونسته بود بهش اون حلقه با تک نگین روش که نشون از مالکیت تهیونگ رو ا.ت بود رو بهش بده
حتی نتونست برای اخرین بار باهاش خداحافظی کنه و جسم بی جونش رو در اغوش بکشه و خودش اون رو به دست خاک بسپاره
بعد از اون تهیونگ هر شب با بغل کردن لباس های ا.ت به خواب رفت و با یادش از خواب بیدار شد و دیگه هرگز اون رو ندید
« the end »
#تهیونگ #جونگ_کوک #اسکیز #هیونجین #فلیکس #چان #چانگبین #لینو #هان #سونگمین #جونگین #بلک_پینک #جنی #لیسا #رزی #جیسو #جنلیسا
#بی_تی_اس
۴.۲k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.