پرستار بچه (پارت۶)
پرستار بچه (پارت۶)
شب
دوستای جیمین آمدن عمارتمون همه با دوست دختراشون آمده بودن دوست دختر دوست صمیمی جیمین خیلی به جیمین میچسبید انگارنه انگار خودش دوست پسر داره من نشستم بودم توی خونه بقیه همه بیرون بودن توی استخر تا اینکه همون دوست صمیمی جیمین که دوست دخترش به جیمین میچسبید و اسمش سونگ بود امد تو خونه
سونگ . ا.ت تو چرا اینجا نشستی
* یکم خستم
سونگ . فقط همین یعنی به خاطر دوست دختر هول من که همش به شوهرت میچسبه اینجا نشستی
* راستش چرا
سونگ . یه فکری دارم
* چی
سونگ . نظرت چیه ما هم بهم بچسبیم و غیرت دوست پسرتو بسنجیم
* اوهوم فکر خوبیه
سونگ . باید بری که لباس لختی بپوشی و بیای توی استخر
* باشه
رفتم طبقه بالا یه لباس پوشیدم رفتم بیرون و بعدش رفتم توی استخر کنار سونگ
سونگ هم دستشو انداخت دور گردنم جیمین یه جوری نگاش میکرد انگار میخواد بکشش من و سونگ باهم حرف میزدیم و میخندیدیم جیمین هم هر لحظه خشمش بیشتر میشد ولی من بهش توجهی نمیکردم اخرای شب بود و دوستای جیمین همه رفتن منم از ترس اینکه جیمین بلایی سرم بیاره سریع رفتم طبقه بالا توی اتاق و خودمو زدم به خواب جیمین امد طبقه بالا
& فکر کردی خواب باشی نمیتونم کارمو انجام بدم
شروع کرد به در آوردن لباس های من و خودش لبش رو روی لبام گذاشت و از شدت عصبانیت وحشیانه مک میزد
۰۰۰پرش زمانی۰۰۰
دوش گرفتیم و آمدیم بیرون خودمون رو خشک کردیم و لباس پوشیدیم من از درد به خودم پیچیدم
& چیشده درد داری
* نه خوبم چیزی نیست
صبح
جیمین رفته بود بیرون قبل از اینکه بره بهم گفته بود کجا میره منم رفتم بیمارستان تا ببینم این درد کوفتی واسه چیه رفتم بیمارستان
دکتر . یه حدسایی میزنم اما مطمعن نیستم باید آزمایش بدین جواب آزمایش رو واستون به صورت ایمیل میفرستم ( شاید واستون سوال باشه که چرا نرفت سنوگرافی چون که درمورد رابطه دیشبش به دکتر گفت و چون یه روز از رابطمون گذشته بود اگه باردار بود و میرفت سنوگرافی معلوم نمیشد چون جنین هنوز خوب رشد نکرده و واضح نیست) ایمیلم رو دادم به دکتر و رفتم عمارت عصر جیمین امد خونه
شب
دوستای جیمین آمدن عمارتمون همه با دوست دختراشون آمده بودن دوست دختر دوست صمیمی جیمین خیلی به جیمین میچسبید انگارنه انگار خودش دوست پسر داره من نشستم بودم توی خونه بقیه همه بیرون بودن توی استخر تا اینکه همون دوست صمیمی جیمین که دوست دخترش به جیمین میچسبید و اسمش سونگ بود امد تو خونه
سونگ . ا.ت تو چرا اینجا نشستی
* یکم خستم
سونگ . فقط همین یعنی به خاطر دوست دختر هول من که همش به شوهرت میچسبه اینجا نشستی
* راستش چرا
سونگ . یه فکری دارم
* چی
سونگ . نظرت چیه ما هم بهم بچسبیم و غیرت دوست پسرتو بسنجیم
* اوهوم فکر خوبیه
سونگ . باید بری که لباس لختی بپوشی و بیای توی استخر
* باشه
رفتم طبقه بالا یه لباس پوشیدم رفتم بیرون و بعدش رفتم توی استخر کنار سونگ
سونگ هم دستشو انداخت دور گردنم جیمین یه جوری نگاش میکرد انگار میخواد بکشش من و سونگ باهم حرف میزدیم و میخندیدیم جیمین هم هر لحظه خشمش بیشتر میشد ولی من بهش توجهی نمیکردم اخرای شب بود و دوستای جیمین همه رفتن منم از ترس اینکه جیمین بلایی سرم بیاره سریع رفتم طبقه بالا توی اتاق و خودمو زدم به خواب جیمین امد طبقه بالا
& فکر کردی خواب باشی نمیتونم کارمو انجام بدم
شروع کرد به در آوردن لباس های من و خودش لبش رو روی لبام گذاشت و از شدت عصبانیت وحشیانه مک میزد
۰۰۰پرش زمانی۰۰۰
دوش گرفتیم و آمدیم بیرون خودمون رو خشک کردیم و لباس پوشیدیم من از درد به خودم پیچیدم
& چیشده درد داری
* نه خوبم چیزی نیست
صبح
جیمین رفته بود بیرون قبل از اینکه بره بهم گفته بود کجا میره منم رفتم بیمارستان تا ببینم این درد کوفتی واسه چیه رفتم بیمارستان
دکتر . یه حدسایی میزنم اما مطمعن نیستم باید آزمایش بدین جواب آزمایش رو واستون به صورت ایمیل میفرستم ( شاید واستون سوال باشه که چرا نرفت سنوگرافی چون که درمورد رابطه دیشبش به دکتر گفت و چون یه روز از رابطمون گذشته بود اگه باردار بود و میرفت سنوگرافی معلوم نمیشد چون جنین هنوز خوب رشد نکرده و واضح نیست) ایمیلم رو دادم به دکتر و رفتم عمارت عصر جیمین امد خونه
۳۰۰.۵k
۰۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.