پرستار بچه (پارت۵)
پرستار بچه (پارت۵)
بعدر از چند مین من حاضر شدم و مامان بابای منو جیمین آمدن داشتین شام میخوردیم
مامانم . ببخشید امشب مزاحمتون شدیم
* نه مامان جان اتفاقا میخواستم بگم که امشب اینجا بمونین
پدرم . نه دخترم ما باید بریم
جیمین پوزخندی زد و گفت
& مامان بابا شما هم امشب میخوان برین
مامان جیمین . اره ما هم فردا کار داریم
آب دهنمو قورت دادم و با ترس به جیمین نگاه میکردم یه نگاه امشب قراره یه کاری کنم نتونی راه بری تو چشماش بود
چند ساعت بعد
مادر و پدر دوتامون رفتن و جیمین هم خوشحال امد سمتم دستمو گرفت و منو برد توی اتاق مشترکمون لباس های من و خودشو در آورد
۰۰۰پرش زمانی۰۰۰
کشید بیرون و باهم رفتیم حمام راستش الان که عاشقش شدم بیشتر زندکی کردن باهاش بهم کیف میده خیلی دوستش دارم اوایل یه آدم عوضی و بی اعصاب میدیدمش ولی الان فهمیدم اون خیلی مهربانه خنده هاش مثل فرشته هاست هر وقت نگاش میکنم دلم میخواد بخورمش
& ا.ت من موهاتو خشک کنم
* اره
شروع کرد به گرفتن نم موهام و بعد موهامو خشک کرد لباس پوشیدم و روی تخت دراز کشیدم جیمین هم امد و کنارم دراز کشید و بغلم کرد منم متقابلا بغلش کردم معلون بود از این کارم تعجب کرده
& ا.ت
* بله
& تو عاشقم شدی
* شاید شدم
& واقعا
* اوهوم
صبح
جیمین هنوز خواب بود به صورت نازش که شبیه فرشته ها بود زل زده بودم بهم وحی شد که ببوسمش منم لبم رو گذاشتم روی لبش و آروم بوسیدمش
& ا.ت
* بله
& امشب اماده باش مهمون داریم
* کی میاد
& چند تا از دوستای من با دوست دختراشون میان اینجا میخوام آب بازی کنیم (منحرف نشوید منضورش اینه میخوان برن تو استخر)
* باشه فقط یه چیزی
& چی
* تو حق نداری واسه آمدن توی آب لخت بشی
& چرا
* دوست دختراشون همه بهت زل میزنن حق نداری
& باشه خانم غیرتی
بعدر از چند مین من حاضر شدم و مامان بابای منو جیمین آمدن داشتین شام میخوردیم
مامانم . ببخشید امشب مزاحمتون شدیم
* نه مامان جان اتفاقا میخواستم بگم که امشب اینجا بمونین
پدرم . نه دخترم ما باید بریم
جیمین پوزخندی زد و گفت
& مامان بابا شما هم امشب میخوان برین
مامان جیمین . اره ما هم فردا کار داریم
آب دهنمو قورت دادم و با ترس به جیمین نگاه میکردم یه نگاه امشب قراره یه کاری کنم نتونی راه بری تو چشماش بود
چند ساعت بعد
مادر و پدر دوتامون رفتن و جیمین هم خوشحال امد سمتم دستمو گرفت و منو برد توی اتاق مشترکمون لباس های من و خودشو در آورد
۰۰۰پرش زمانی۰۰۰
کشید بیرون و باهم رفتیم حمام راستش الان که عاشقش شدم بیشتر زندکی کردن باهاش بهم کیف میده خیلی دوستش دارم اوایل یه آدم عوضی و بی اعصاب میدیدمش ولی الان فهمیدم اون خیلی مهربانه خنده هاش مثل فرشته هاست هر وقت نگاش میکنم دلم میخواد بخورمش
& ا.ت من موهاتو خشک کنم
* اره
شروع کرد به گرفتن نم موهام و بعد موهامو خشک کرد لباس پوشیدم و روی تخت دراز کشیدم جیمین هم امد و کنارم دراز کشید و بغلم کرد منم متقابلا بغلش کردم معلون بود از این کارم تعجب کرده
& ا.ت
* بله
& تو عاشقم شدی
* شاید شدم
& واقعا
* اوهوم
صبح
جیمین هنوز خواب بود به صورت نازش که شبیه فرشته ها بود زل زده بودم بهم وحی شد که ببوسمش منم لبم رو گذاشتم روی لبش و آروم بوسیدمش
& ا.ت
* بله
& امشب اماده باش مهمون داریم
* کی میاد
& چند تا از دوستای من با دوست دختراشون میان اینجا میخوام آب بازی کنیم (منحرف نشوید منضورش اینه میخوان برن تو استخر)
* باشه فقط یه چیزی
& چی
* تو حق نداری واسه آمدن توی آب لخت بشی
& چرا
* دوست دختراشون همه بهت زل میزنن حق نداری
& باشه خانم غیرتی
۳۰۸.۹k
۰۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.