شاهزاد اهریمن پارت 15
#شاهزاده_اهریمن_پارت_15
پـــــــف، اینم از بغل دستی من ، خودت ک مث مجسمه ابو الهول نشستی چرا نیمارو پروندی آخه.
ارنجم رو گذاشتم رو میز سرمو تیکه دادم ب دستم همین جوری نگاش میکردم
موهاش خیلی بوره حتی ابرو و مژهاش هم طلایی میزنه، چشاش بین سبز و آبی انگار نوسان داره
لباش هم باریکه قدش یکم ازم بلند تره
برنا: دید زدنت تموم نشده؟
ارمیا: ن هنوز مونده.
نگام کرد
×: از صداقتت خوشم اومد.ولی بهتره تمومش کنی چون داری حواسم رو پرت میکنی
+: چیکار ب تو دارم تو کارت رو بکن.
خودکارش رو برداشتم تو دستم میچرخوندم
....
بســــــه
خودکار رو از دستم کشید
حتما باید با ی چیزی ور بری؟ نمیتونی مث آدم ی جا بتمرگــــی؟
آرمیا: کلا ادب نداری.
تازه اون فرمول رو هم داری اشتباه حل میکنی
دفترش رو کشیدم مداد رو هم از دستش گرفتم.
ببین اگه بخوای از این روش استفاده کنی خیلی راحت تر ب جواب میرسی
اونی ک تو حل میکنی فقط گیجت میکنه
و شروع کردم ب توضیح دادن.
اونقدر غرق درس و حل کردن فرمول ها بودیم ک اصلا متوجه گذر زمان نشدیم.
شروین: ی فرمول اینقدر کل کل کردن داره ک شما سرش دوساعته بحث میکنید.
یا دارید همو میزنید یا فوش میدید وقتی هم ب ی نتیجه میرسید از ذوق همو بغل میکنید انگار ک مدال گرفتید شماها خُلید یا ک چی؟
یعنی واقعا همچین حرکاتی میزدیم؟
ی نگاه بهم کردیم، صورت برنا رفت توهم
برنا: حتما باید ی جوری زهرمارمون میکرد.
ارمیا: بیخیال اونو
میای باهم بریم تو حیاط؟
من فقط محوطه اصلی رو دیدم بعدش هم یک راست اومدم سمت کلاسها.
برنا: الان با خودت چی فکر کردی ک این حرفو زدی؟
ارمیا: مسخره بازی درنیار پاشو بریم دیگه.
برنا: عجب سیریشی هستی ها خودت برو مگه چلاغی.
بلند شدم دستش رو گرفتم، یالا پسر بلندشو.
برنا: ببین پرو نشو ، اگه الان دارم میام دنبالت فقط بخاطر اینه ک تو درسا کمکم کردی هرچند ک سر هرچی ی مشت حوالم کردی آخه مگه تو مرض دست بی قرار داری ک فرت و فرت منو میزنی
لعنتی کفت چپم رو حس نمیکنم بس ک زدی روش.
ارمیا: ی جوری میگی ک انگار مورد ظلم قرار گرفتی ، هنوز جای مشتات روی پام حس میکنم
از نیشگون گرفتنات هم بگم یا نه؟؟
×: هیمنی ک هست. میخوای بخواه نمیخوای هم باید بخوای گزینه دومی وجود نداره.
+: سنگ پارو دیدی؟
×: آره و حتما میخوای بگی سنگ پا قزوینم.
+: ن میخوام بگم جلوت لنگ انداخته.
×: میدونستی شعور نداری؟
+: میدونستی خیلی بیشعوری؟
×: نه ولی خیلی ها بهم گفتن.حالاهم خفه شو اطرافت رو دید بزن چون من دیگه قرار نیست دنبال توع جغله بچه راه بیوفتم.
+: میدونی جغله چیه؟
نگام کرد.
+: همونیه ک بین دوپاته.
سرجاش خشکش زد همین طوری با قیافه بهت زده داشت نگام میکرد.
+: چیه فکر کردی فقط خودت بلدی.
پسره ابله حالیش نیست ک جفتمون هم سنیم.
بدبخت فکر کنم با این جوابم فیوز پروند آخه هنوز مث بز داره نگام میکنه.
+: بریم سلف؟ من گشنمه چون روز اولمم هست مهمون تو.
×: تو تووو دیگه خیلییییی رو داری.
نیشم رو براش باز کردم
+: بریم دیگه
الان همه چیو تارو مار میکنن هیچی گیرمون نمیاد.
دستش رو گرفتم کشون کشون بردمش ..
پـــــــف، اینم از بغل دستی من ، خودت ک مث مجسمه ابو الهول نشستی چرا نیمارو پروندی آخه.
ارنجم رو گذاشتم رو میز سرمو تیکه دادم ب دستم همین جوری نگاش میکردم
موهاش خیلی بوره حتی ابرو و مژهاش هم طلایی میزنه، چشاش بین سبز و آبی انگار نوسان داره
لباش هم باریکه قدش یکم ازم بلند تره
برنا: دید زدنت تموم نشده؟
ارمیا: ن هنوز مونده.
نگام کرد
×: از صداقتت خوشم اومد.ولی بهتره تمومش کنی چون داری حواسم رو پرت میکنی
+: چیکار ب تو دارم تو کارت رو بکن.
خودکارش رو برداشتم تو دستم میچرخوندم
....
بســــــه
خودکار رو از دستم کشید
حتما باید با ی چیزی ور بری؟ نمیتونی مث آدم ی جا بتمرگــــی؟
آرمیا: کلا ادب نداری.
تازه اون فرمول رو هم داری اشتباه حل میکنی
دفترش رو کشیدم مداد رو هم از دستش گرفتم.
ببین اگه بخوای از این روش استفاده کنی خیلی راحت تر ب جواب میرسی
اونی ک تو حل میکنی فقط گیجت میکنه
و شروع کردم ب توضیح دادن.
اونقدر غرق درس و حل کردن فرمول ها بودیم ک اصلا متوجه گذر زمان نشدیم.
شروین: ی فرمول اینقدر کل کل کردن داره ک شما سرش دوساعته بحث میکنید.
یا دارید همو میزنید یا فوش میدید وقتی هم ب ی نتیجه میرسید از ذوق همو بغل میکنید انگار ک مدال گرفتید شماها خُلید یا ک چی؟
یعنی واقعا همچین حرکاتی میزدیم؟
ی نگاه بهم کردیم، صورت برنا رفت توهم
برنا: حتما باید ی جوری زهرمارمون میکرد.
ارمیا: بیخیال اونو
میای باهم بریم تو حیاط؟
من فقط محوطه اصلی رو دیدم بعدش هم یک راست اومدم سمت کلاسها.
برنا: الان با خودت چی فکر کردی ک این حرفو زدی؟
ارمیا: مسخره بازی درنیار پاشو بریم دیگه.
برنا: عجب سیریشی هستی ها خودت برو مگه چلاغی.
بلند شدم دستش رو گرفتم، یالا پسر بلندشو.
برنا: ببین پرو نشو ، اگه الان دارم میام دنبالت فقط بخاطر اینه ک تو درسا کمکم کردی هرچند ک سر هرچی ی مشت حوالم کردی آخه مگه تو مرض دست بی قرار داری ک فرت و فرت منو میزنی
لعنتی کفت چپم رو حس نمیکنم بس ک زدی روش.
ارمیا: ی جوری میگی ک انگار مورد ظلم قرار گرفتی ، هنوز جای مشتات روی پام حس میکنم
از نیشگون گرفتنات هم بگم یا نه؟؟
×: هیمنی ک هست. میخوای بخواه نمیخوای هم باید بخوای گزینه دومی وجود نداره.
+: سنگ پارو دیدی؟
×: آره و حتما میخوای بگی سنگ پا قزوینم.
+: ن میخوام بگم جلوت لنگ انداخته.
×: میدونستی شعور نداری؟
+: میدونستی خیلی بیشعوری؟
×: نه ولی خیلی ها بهم گفتن.حالاهم خفه شو اطرافت رو دید بزن چون من دیگه قرار نیست دنبال توع جغله بچه راه بیوفتم.
+: میدونی جغله چیه؟
نگام کرد.
+: همونیه ک بین دوپاته.
سرجاش خشکش زد همین طوری با قیافه بهت زده داشت نگام میکرد.
+: چیه فکر کردی فقط خودت بلدی.
پسره ابله حالیش نیست ک جفتمون هم سنیم.
بدبخت فکر کنم با این جوابم فیوز پروند آخه هنوز مث بز داره نگام میکنه.
+: بریم سلف؟ من گشنمه چون روز اولمم هست مهمون تو.
×: تو تووو دیگه خیلییییی رو داری.
نیشم رو براش باز کردم
+: بریم دیگه
الان همه چیو تارو مار میکنن هیچی گیرمون نمیاد.
دستش رو گرفتم کشون کشون بردمش ..
۴.۶k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.