چند پارتی
چند پارتی ☆
p.1
۲۱ نوامبر
پنجشنبه شب ساعت ۲۰سی و یک دقیقه
هوا سرد دلگیر بود ماشین ها به سرعت از خیابان ها رد میشدند
ات داخل یکی از پیادرو های نزدیک پارک قدم میزد و اهنگی زمزمه میکرد
ات: lf l see you again
l will Look into ...
اینقدر غرق در دنیای خودش بود که زمان از دستش در رفت
نآخواگاه نگاهی به گوشی اش انداخت و چشمش به ساعت افتاد
_چ..چی ساعت دوازدهه ..وای نه الان نگرانم میشه
اون برگشته خونه
دخترک خیلی زود به سمت خونه حرکت کرد چون از اونجا تا خونه راهی نبود ....
اون رسیده بود خونه وارد پارکینگ شد و سوار اسانسور شد
از اسانسور پیاده شد و کلیدش را دراورد توی در چرخوند درو که باز کرد با شوهرش که رکی مبل نشسته و با دستاش سرش رو گرفته ....
p.1
۲۱ نوامبر
پنجشنبه شب ساعت ۲۰سی و یک دقیقه
هوا سرد دلگیر بود ماشین ها به سرعت از خیابان ها رد میشدند
ات داخل یکی از پیادرو های نزدیک پارک قدم میزد و اهنگی زمزمه میکرد
ات: lf l see you again
l will Look into ...
اینقدر غرق در دنیای خودش بود که زمان از دستش در رفت
نآخواگاه نگاهی به گوشی اش انداخت و چشمش به ساعت افتاد
_چ..چی ساعت دوازدهه ..وای نه الان نگرانم میشه
اون برگشته خونه
دخترک خیلی زود به سمت خونه حرکت کرد چون از اونجا تا خونه راهی نبود ....
اون رسیده بود خونه وارد پارکینگ شد و سوار اسانسور شد
از اسانسور پیاده شد و کلیدش را دراورد توی در چرخوند درو که باز کرد با شوهرش که رکی مبل نشسته و با دستاش سرش رو گرفته ....
- ۱۲۳
- ۲۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط