چندپارتی
چندپارتی☆
p.1
ساعت ۱:۳۰دقیقه
جونگکوک در اتاق رو میزنه ولی ات جواب نمیده برای بار دوم هم در میزنه که صدای ات درمیاد...
_چیهه
_ات میتونم بیام تو
دخترک درو باز کرد
_ات ببخشید نباید اونطوری حرف میزدم
_جونگکوک اگه یادت باشه خودت گفتی با بخشیدن چیزی درست نمی شه
_ات تو راست میگی من عوض شدم
_جونگکوک من فقط ۴ ساعت دیر اومدم
_من بهت گفتم که اصلا حواسم به ساعت نبودو زمان از دستم در رفت
_ولی تو چطوری باهام رفتار کردی ... بد بیرا که گفتی داد که زدی بعد میکی ببخشم
_ات ....
_الان هیچی نمیخوام بشنوم جونگکوک میرم بخوابم شب بخیر
_شب بخیر
ات بغض کرده بودو خودش رو به زور نگه داشت
وقتی که رفت روی تخت کلی گریه و زاری کرد تا اروم شد و نفهمید کی خوابش برده ....
p.1
ساعت ۱:۳۰دقیقه
جونگکوک در اتاق رو میزنه ولی ات جواب نمیده برای بار دوم هم در میزنه که صدای ات درمیاد...
_چیهه
_ات میتونم بیام تو
دخترک درو باز کرد
_ات ببخشید نباید اونطوری حرف میزدم
_جونگکوک اگه یادت باشه خودت گفتی با بخشیدن چیزی درست نمی شه
_ات تو راست میگی من عوض شدم
_جونگکوک من فقط ۴ ساعت دیر اومدم
_من بهت گفتم که اصلا حواسم به ساعت نبودو زمان از دستم در رفت
_ولی تو چطوری باهام رفتار کردی ... بد بیرا که گفتی داد که زدی بعد میکی ببخشم
_ات ....
_الان هیچی نمیخوام بشنوم جونگکوک میرم بخوابم شب بخیر
_شب بخیر
ات بغض کرده بودو خودش رو به زور نگه داشت
وقتی که رفت روی تخت کلی گریه و زاری کرد تا اروم شد و نفهمید کی خوابش برده ....
- ۱۸۱
- ۲۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط