غریبهآشنا پارتصدشصت

#غریبه_آشنا #پارت_صد_شصت

از بغلش آوردم بیرون
-مچ پات درد میکنه
+اهوم خیلی
-پیچ خورده ممکنه ار جا در رفته باشه،زنگ بزنم دکتر بیاد ببینه پاتو

تو جیب هاشو گشت گوشیش رو پیدا نکرد
+تو ماشینه،انداختی رو صندلی
-آها آره الان میرم میارمش

دونگهه

از اتاق رفتم بیرون،زینب و لیلا همین ک اومدم بیرون دوییدن رفتن پیش‌ تانیا..‌. گوشیم‌ رو پیدا کردم با دکتر تماس گرفتم‌و بهش گفتم آدرس رو براش میفرستم،دکتر حدودن ۶۰ سالش بود،مرد خوبی بود هر اتفاقی برامون میافتاد ک نمیخواستیم کسی خبر دار بشه بهش میگفتیم اونم‌همه تلاشش رو همیشه میکرد که بهمون کمک کنه و هیچ وقت هم از ااتفاق های بینمون هیچی به کسی نگفته...برگشتم داخل دیدم‌لیلا نشسته گریه میکنه
+لیلا چی شده؟
-تانیا پاش درد میکنه
+گریه نکن میترسه‌ ببینه گریه میکنی الان دکتر میرسه گریه نکن

رفتم داخل اتاق زینب رو فرستادم پیش لیلا پتو رو از رو پاهای تانیا کنار زدم...مچ پاش بدجور ورم کرده بود و کبود شده بود...
+تانیا خیلی درد داری؟

چشماش پر بود اشک با بغض گفت
-اهوم
+بزار یکم برات ماساژش بدم تا دکتر برسه

همین ک دستمو زدم به پاش جیغ کشید و گریه اش شدت گرفت
+خیلی خب خیلی خب دست نمیزنم گریه نکن عزیزم گریه نکن
نشستم کنارش بغلش کردم،خیلی نگرانش بودم...ممکن بود پاش شکسته باشه...تقصیر من بود ک داد زدم سرش...سعی کردم آرومش کنم ولی دردش خیلی زیاد بود آروم شدنی نبود...
صدای زنگ در اومد...دخترا در رو باز کردن،رفتم جلو در
+سلام دکتر
-سلام پسر جان،چی شده؟کی حالش بده
+بفرمایید از این سمت،پاش پیچ خورده ورم‌کرده و کبود شده خیلی درد داره
-نگران نباش

دکتر تانیا رو معاینه کرد...
-فک نمیکنم شکسته باشه احتمالا از جا در رفته،باید جاش بندازم‌‌
تانیا:چییی نه،دونگهههه
+دکتر نمیشه کاری دیگه انجام داد
-نه‌ مشخصه از جا در رفته اما فردا حتما ببرش از پاش عکس بگیر برای اطمینان یه وقت شکستگی نداشته باشه
+بله چشم
-خب من همین الان براش جا میندازم
تانیا:نه من نمیخواممم
+تانیا عزیزم آروم باش فقط چند ثانیه اس
-دخترم چاره ای جز این نیست،نمیشه همینجوری بمونی درد بکشی که،دونگهه یه حوله گرم آماده کن
+میگم آماده کنن
-میخوام خودت بری خودتم همچین حال خوبی نداری نباشی بهتره برو بیرون تا بیام آرام بخش بهت بدم
+نه نه من میمونم پیشش حالمم خوبه
-هرطور مایلی

نویسنده:@forough_wolf

#exo #blackpink #رمان #عشق
دیدگاه ها (۳)

#غریبه_آشنا #پارت_صد_شصت_یکبه بچه ها گفتم حوله گرم آماده کنن...

ادامه شصت و یک #پارت_صد_شصت_یک #غریبه آشنا-تانیا خوبم +پس چر...

#غریبه_آشنا #پارت_صد_پنجاه_نهگوشی رو قطع کرد پرتش کرد رو صند...

#غریبه_آشنا #پارت_صد_پنجاه_هشت+نمیخوام برم میخوام وایسم اینج...

#مافیای_من #P9هان:«با ترس و بغض»ل....لینو چی؟؟؟لینو چش شده ه...

زور و عشق پارت ۷

"در آغوش شیطان" ---Chapter: 1 Part: 12ویو جونکوکرفتم سمت دف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط