Part95
Part95
بیتا : ا/تتتتتت.. جووووون… حاضریییی????
با چمدون از اتاق اومدم بیرون ..نباید نگاه میکردم ..با خودم عهد بستم نگاش نکنم تا بتونم خودمو کنترول کنم سرمو بالا گرفتمو تو چشمای بیتا نگاه کردم
+حاضرم
مامان ا/ت : بیتا تو کجا?
بیتا: عااام… خب ..من و کوک الان… باهمیم
مامان ا/ت: چیییییییی??
مامان به کوک نگاه کرد که کوک سرشو پایین انداخت
+مامان جون ..بابا جون ...خدافظ مراقب خودتون و مامان بزرگام باشین ..
رو به داداشمم یه چشمک زدم و با چمدون از خونه خارج شدم
بیتا: ااا.. اا/تتتت.. وایسا تو هم با ما بیا
+نه ممنون یکم تنها باشین برای دوام عشقتون لازمه
لبخند بزرگ و دندون نمایی زد که رومو برگردوندمو رفتم ..فوری سوار یه تاکسی شدم و با بغض تو گلوم گفتم بره فرودگاه
رسیدم فرودگاه پروازمون برای 15 دقیقه دیگه بود ..
اروم اروم سوار هواپیما شدم شماره صندلیمو پیدا کردم.. کنار پنجره بود ..رفتم و نشستم و کمربندم رو هم بستم… هدفونمو تو گوشم گذاشتم اهنگ رو پلی کردمو چشمامو هم بستم… یکم بعد با لرزش به خودم اومدمو بیدار شدم
بیتا: هییی پاشوووو… نمیشه که کنار دوست پسر سابقت بشینی ..جاتو با من عوض کن…
یه نگاه به خودم کردم یه نگاه هم به شماره صندلی ها انداختم ..کوک صندلی مارو کنار هم خریده بود ..کیفمو رو دوشم انداختمو بدون اهمیت بهشون ..بلیط بیتا رو از دستش گرفتم و بلیط خودمو کوبوندم تو سینش… .
من عادت داشتم کنار پنجره بشینم ..اینجوری حالم مدام به هم میخورد.. اما خانمی که کنارم بود راضی نشد جاشو باهام عوض کنه ..سه تا قرص ضد تهوع خوردم و دوباره هدفون رو تو گوشم گزاشتم ..چند دقیقه بعد از پرواز هواپیما حالت تهوع هام شروع شد ..سرمو محکم به صندلی فشار میدادم و دستامو روی دهنم قفل کرده بودم… نیم ساعت گذشته بود… رنگ به رو نداشتم… .اشکم درومده بود ..
*خانم… باشه.. بیاین اینجا بشینین ..درسته که منم حالم بدمیشه ولی میتونیم جاهامونو تند تند عوض کنیم ..
+نه… نه.. خوبم ..بشین ..
*اخه حالتون خیلی بده ..
+من… من چیز……
نتونستم حرفمو کامل کنم و زود کمرند و باز کردم و به طرف سرویس بهداشتی دوییدم ..یکم حالم بهتر شده بود که صدایی از پشت در شنیدم
×ا/ت… ا/ت خوبی?? باز کن درو..
در رو باز کردم
×متاسفم
+اووو.. سلام جونگ کوک شی… خوشحالم که میبینمتون
×ا/ت کسی اینجا نیست ..نمیخواد تظاهر کنی
+سفر خوبی داشته باشین ..سلام منو به بقیه اعضا برسونین ..اام میشه بهم امضا هم بدین ?درسته خودمم ایدلم ولی خب به هر حال طرفتارتونم ..
#loveme
(ا/ت حامله نیست)
بیتا : ا/تتتتتت.. جووووون… حاضریییی????
با چمدون از اتاق اومدم بیرون ..نباید نگاه میکردم ..با خودم عهد بستم نگاش نکنم تا بتونم خودمو کنترول کنم سرمو بالا گرفتمو تو چشمای بیتا نگاه کردم
+حاضرم
مامان ا/ت : بیتا تو کجا?
بیتا: عااام… خب ..من و کوک الان… باهمیم
مامان ا/ت: چیییییییی??
مامان به کوک نگاه کرد که کوک سرشو پایین انداخت
+مامان جون ..بابا جون ...خدافظ مراقب خودتون و مامان بزرگام باشین ..
رو به داداشمم یه چشمک زدم و با چمدون از خونه خارج شدم
بیتا: ااا.. اا/تتتت.. وایسا تو هم با ما بیا
+نه ممنون یکم تنها باشین برای دوام عشقتون لازمه
لبخند بزرگ و دندون نمایی زد که رومو برگردوندمو رفتم ..فوری سوار یه تاکسی شدم و با بغض تو گلوم گفتم بره فرودگاه
رسیدم فرودگاه پروازمون برای 15 دقیقه دیگه بود ..
اروم اروم سوار هواپیما شدم شماره صندلیمو پیدا کردم.. کنار پنجره بود ..رفتم و نشستم و کمربندم رو هم بستم… هدفونمو تو گوشم گذاشتم اهنگ رو پلی کردمو چشمامو هم بستم… یکم بعد با لرزش به خودم اومدمو بیدار شدم
بیتا: هییی پاشوووو… نمیشه که کنار دوست پسر سابقت بشینی ..جاتو با من عوض کن…
یه نگاه به خودم کردم یه نگاه هم به شماره صندلی ها انداختم ..کوک صندلی مارو کنار هم خریده بود ..کیفمو رو دوشم انداختمو بدون اهمیت بهشون ..بلیط بیتا رو از دستش گرفتم و بلیط خودمو کوبوندم تو سینش… .
من عادت داشتم کنار پنجره بشینم ..اینجوری حالم مدام به هم میخورد.. اما خانمی که کنارم بود راضی نشد جاشو باهام عوض کنه ..سه تا قرص ضد تهوع خوردم و دوباره هدفون رو تو گوشم گزاشتم ..چند دقیقه بعد از پرواز هواپیما حالت تهوع هام شروع شد ..سرمو محکم به صندلی فشار میدادم و دستامو روی دهنم قفل کرده بودم… نیم ساعت گذشته بود… رنگ به رو نداشتم… .اشکم درومده بود ..
*خانم… باشه.. بیاین اینجا بشینین ..درسته که منم حالم بدمیشه ولی میتونیم جاهامونو تند تند عوض کنیم ..
+نه… نه.. خوبم ..بشین ..
*اخه حالتون خیلی بده ..
+من… من چیز……
نتونستم حرفمو کامل کنم و زود کمرند و باز کردم و به طرف سرویس بهداشتی دوییدم ..یکم حالم بهتر شده بود که صدایی از پشت در شنیدم
×ا/ت… ا/ت خوبی?? باز کن درو..
در رو باز کردم
×متاسفم
+اووو.. سلام جونگ کوک شی… خوشحالم که میبینمتون
×ا/ت کسی اینجا نیست ..نمیخواد تظاهر کنی
+سفر خوبی داشته باشین ..سلام منو به بقیه اعضا برسونین ..اام میشه بهم امضا هم بدین ?درسته خودمم ایدلم ولی خب به هر حال طرفتارتونم ..
#loveme
(ا/ت حامله نیست)
۸.۲k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.