به یاد اون روزا دوباره اشکات ریخت به چمدونی که جلوی در بو

به یاد اون روزا دوباره اشکات ریخت به چمدونی که جلوی در بود و دوست پسرت که خوابیده بود نگاه کردی دلت نمیومد تنهاش بزاری ولی باید میرفتی بخاطر خودش رفتی و برای اخرین بار بوییدیش و لبشو بوسیدی و برای همیشه ترکش کردی
چند سال بعد
+امروز می خوام برم فنساینش خیلی خوشحالم که قراره ببینمش رفتم و یه ماسک خریدم چونکه نمی خواستم بشناسم و دوباره یاد اون خاطرات بیوفتم بلاخره شروع شد رفتم و نشستم روی صندلی روبه روی جیمین اولین نفری که برای ملاقاتش باید میدیدمش همینطور گذشت که رسیدم به کوک از قبل نامه ای براش اماده کرده بودم گذاشتم برای اخرش بهش بدم
+سلام کوکی
-سلام ارمی
+قطره اشکی افتاد
-او چیزی شده(دستاتو گرفت)
+(همون دستای نرم و گرم رو داشت هنوزم همون بود ) عا منو یاد اکسم میندازی
-او چرا کات کردید
+به کیوتیش خندیدی و با بغض و شرمگین گفتی مجبور شدم به خواسته خودم نبود مجبور شدم ترکش کنم
-اخماش رفت توهم و دستشو برداشت از روی دستت
+ببخشید این نامه برای توعه من وقتم تموم شد
-باشه ارمی مراقب خودت باشخیلی خوبی به هیتا اهمیت نده اونا فنای تاکسیکن یادت باشه فنایی هستن که دوست دارن
-ممنون
ویو جونگکوک
-فنساین تموم شد رفتیم رسیدیم کمپانی که هانا رو دیدم از وقتی ات ولم کرد هانا پیشم بود و قراره نامزدی کنیم
-سلامم
&سلام عزیزم خوبی
-اره
&او یه لحظه وایستا الان میام
-اوکی..
...
&عزیزم بابام گفت برم قراره بریم بوسان برای یه کاری
-باشه عزیزم برو
&بای
-بای
-رفتم و داخل رختکن پسرا زودتر از من رفتن یاد اون نامه افتادم که اون ارمی داده بود رو باز کردم
+سلام کوکی امیدوارم حالت خوب باشه اممم خب میدونی اکس من همون خودتی که مجبور شدم ترکش کنم ببخشید که نتوانستم کنارت باشم بخاطر خودت بود هیچوقت دوست نداشتم ولت کنم خیلی
دیدگاه ها (۳)

خوشحالم که به یه جایی رسیدی میدونی شبایی که میومدی خونه و تو...

در خواستی یونگیویو ات+سلام اسم من پارک ات هستش من تو خونه ی ...

+سلام اسم من ات هستش و تقریبا سه ساله با جی ازدواج کردم و یه...

که دستمالی جلوی دهنم قرار گرفت مقاومت کردم ولی اونا بهم سیل...

روانی منP54

پارت ۳ ویو اترفتم توی مدرسه خبری از هانا نبود ، رفتم توی کلا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط