وقتی رئیست تبدیل به د.دیت میشه
وقتی رئیست تبدیل به د.دیت میشه
part 1
ویو ات
بعد از درخواست دادن برای چند تا شرکت تونستم یه جا قبول شم
و فردا باید ساعت 7ونیم اونجا باشم
شب لباس رسمی رو آماده کردم و بعد رفتم خوابیدم
ویو جونگکوک
بازم مثل همیشه به سه ماه نرسید منشیم استعفا داد
فردا برای انتخاب منشی جدید باید برمیگشتم کره
*بخاطر مشکل کنترل خشم همه منشی های جونگکوک کمتر از سه ماه استعفا میدادن*
«ویو ات ساعت 5ونیم صبح»
با صدای آلارم گوشی از خواب بیدار شدم و رفتم حم/وم و یه دوش 30مینی گرفتم
و لباسم رو که دیشب آماده کرده بودم رو پوشیدم موهامو بالا بستم و یه آرایش خیلی رسمی انجام دادم
رفتم پایین ساعت 6ونیم بود یه صبحونه ساده و سریع آماده کردم و خوردم و به سمت شرکت حرکت کردم
میخواستم با اتوبوس برم ولی دیر میرسیدم پس تصمیم گرفتم تاکسی بگیرم
ساعت 7وربع رسیدم شرکت ، یکی اومد جلو و بهم گفت
_سلام شما باید خانم کیم ا.ت باشید ؟؟؟
ات : بله خودم هستم
_بفرمایید اتاق رئیس منتظر بمونید یکم دیگه تشریف میارن
ات: چشم
میخواستم برم داخل که صدای پچ پچ دوتا از کارمندا رو شنیدم*داشتن شرط میذاشتن که این یکی کمتر از دو ماه استعفا میده*
یکم تو فکر رفتم که چرا دارن همچین شرطی میذارن ... بیخیال شدم و رفتم داخل اتاق رئیس
اتاقش خیلی شیک و بزرگ بود رفتم روی مبل نشستم و منتظر موندم بعد ده دقیقه یه مرد خیلی قد بلند و خوشتیپ وارد شد که یکم اخمو بود
بلند شدم
ات : سلام
جونگکوک : سلام بفرمایید بشینید (سرد)
ات : چشم
نشستم و رزومه مو گذاشتم روی میز آقای جئون برداشتن و با دقت شروع به خوندن رزومه کردن
جونگکوک : رزومه تون عالیه با بهترین نمرات از دانشگاه فارغالتحصیل شدی امیدوارم توی شرکت هم کارت خوب باشه (جدی)
ات : الان یعنی کار رو گرفتم ؟
جونگکوک : بله ، و اینکه میتونی از امروز کارت رو شروع کنی ؟ (جدی)
ات : خیلی ممنونم ... بله میتونم
جونگکوک : پس خوبه ، میتونی این پرونده ها رو ببری و اصلاح شون کنی برای فردا حتما باید آماده باشن (جدی )
ات : بله چشم
جونگکوک : اتاقت رو میتونی از میز اطلاعات بپرسی راهنمایت میکنن(جدی)
ات : چشم رئیس
پرونده ها رو برداشتم و از کارمند میز اطلاعات پرسیدم و اونم راهنماییم کرد
رفتم توی اتاقم
اتاق خوبی بود و دیواراش شیشه ای بود رفتم روی صندلی نشستم و شروع به اصلاح کردن پرونده ها کردم ... پرونده ها انقد زیاد بود که کارم تا 10ونیم شب طول کشید انقدر خسته بودم که خوابم برد
«ویو جونگکوک»
همه رفته بودن منم دیگه میخواستم کم کم برم که چشم به ات خورد رفتم توی اتاقش یکم پیشش وایسادم و بعد دستمو به صورتش نزدیک کردم مو هایی که روی صورتش ریخته بود و کنار زدم که چشماشو باز کرد
ات:.....
#جونگکوک #فیک #چندپارتی #تکپارتی #بی_تی_اس
part 1
ویو ات
بعد از درخواست دادن برای چند تا شرکت تونستم یه جا قبول شم
و فردا باید ساعت 7ونیم اونجا باشم
شب لباس رسمی رو آماده کردم و بعد رفتم خوابیدم
ویو جونگکوک
بازم مثل همیشه به سه ماه نرسید منشیم استعفا داد
فردا برای انتخاب منشی جدید باید برمیگشتم کره
*بخاطر مشکل کنترل خشم همه منشی های جونگکوک کمتر از سه ماه استعفا میدادن*
«ویو ات ساعت 5ونیم صبح»
با صدای آلارم گوشی از خواب بیدار شدم و رفتم حم/وم و یه دوش 30مینی گرفتم
و لباسم رو که دیشب آماده کرده بودم رو پوشیدم موهامو بالا بستم و یه آرایش خیلی رسمی انجام دادم
رفتم پایین ساعت 6ونیم بود یه صبحونه ساده و سریع آماده کردم و خوردم و به سمت شرکت حرکت کردم
میخواستم با اتوبوس برم ولی دیر میرسیدم پس تصمیم گرفتم تاکسی بگیرم
ساعت 7وربع رسیدم شرکت ، یکی اومد جلو و بهم گفت
_سلام شما باید خانم کیم ا.ت باشید ؟؟؟
ات : بله خودم هستم
_بفرمایید اتاق رئیس منتظر بمونید یکم دیگه تشریف میارن
ات: چشم
میخواستم برم داخل که صدای پچ پچ دوتا از کارمندا رو شنیدم*داشتن شرط میذاشتن که این یکی کمتر از دو ماه استعفا میده*
یکم تو فکر رفتم که چرا دارن همچین شرطی میذارن ... بیخیال شدم و رفتم داخل اتاق رئیس
اتاقش خیلی شیک و بزرگ بود رفتم روی مبل نشستم و منتظر موندم بعد ده دقیقه یه مرد خیلی قد بلند و خوشتیپ وارد شد که یکم اخمو بود
بلند شدم
ات : سلام
جونگکوک : سلام بفرمایید بشینید (سرد)
ات : چشم
نشستم و رزومه مو گذاشتم روی میز آقای جئون برداشتن و با دقت شروع به خوندن رزومه کردن
جونگکوک : رزومه تون عالیه با بهترین نمرات از دانشگاه فارغالتحصیل شدی امیدوارم توی شرکت هم کارت خوب باشه (جدی)
ات : الان یعنی کار رو گرفتم ؟
جونگکوک : بله ، و اینکه میتونی از امروز کارت رو شروع کنی ؟ (جدی)
ات : خیلی ممنونم ... بله میتونم
جونگکوک : پس خوبه ، میتونی این پرونده ها رو ببری و اصلاح شون کنی برای فردا حتما باید آماده باشن (جدی )
ات : بله چشم
جونگکوک : اتاقت رو میتونی از میز اطلاعات بپرسی راهنمایت میکنن(جدی)
ات : چشم رئیس
پرونده ها رو برداشتم و از کارمند میز اطلاعات پرسیدم و اونم راهنماییم کرد
رفتم توی اتاقم
اتاق خوبی بود و دیواراش شیشه ای بود رفتم روی صندلی نشستم و شروع به اصلاح کردن پرونده ها کردم ... پرونده ها انقد زیاد بود که کارم تا 10ونیم شب طول کشید انقدر خسته بودم که خوابم برد
«ویو جونگکوک»
همه رفته بودن منم دیگه میخواستم کم کم برم که چشم به ات خورد رفتم توی اتاقش یکم پیشش وایسادم و بعد دستمو به صورتش نزدیک کردم مو هایی که روی صورتش ریخته بود و کنار زدم که چشماشو باز کرد
ات:.....
#جونگکوک #فیک #چندپارتی #تکپارتی #بی_تی_اس
۴.۲k
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.