تکپارتی(درخواستی)p1
#تک_پارتی #تکپارتی
#درخواستی
#سوبین
علامت ا.ت+ علامت سوبین_ علامت لارا= علامت مینی÷
÷آه ا.ت نمیخوای کمی کمتر بتخی؟(همون بخوریه)
با این حرفش از خوردن کیک شکلاتی شیرینت دست برداشته و به دختر رو به روت سوالی و با تعجب خیره شدی..
+چرا مگه چشه؟چه مشکلی داره؟
÷مشکل اینه که ما توی چاق رو دیگه تو گروه راه نمیدیم!
با این حرفش تعجبت بیشتر شدو چنقال از دستت افتاد.. هوف بلندی از کلافگی کشید و دوباره با همان حرفای بی رحمانه ای به صورتت که از سیلی هم بدتر بود ادامه داد:بفهم دیگه تو بین من و لارا خیلیی چاقی و ما بخاطرت توهین میشنویم! چی میشه هیچی نخوری؟ها(داد)چی میشه بری بمی..
_تمومش کن!(داد)
با داد سوبین که از پشتتون اکو شد مینی دهنشو بست و با دیدن سوبین دست و پاشو گم کرد زود از صندلی بلند شد..
ولی تو اصلا متوجه اینکه سوبین پشتت بود نشده بودی چون به طرز خیلی بدی به خاطر حرفای بی رحمانه دوست صمیمیت اشک میریختی..
سوبین به طرف میزتون امد و با همان تن صدای قبلی ادامه داد:فک میکنی تو خیلی بی نقصی؟اسمتو انسان گذاشتی و الان مثل یه حیون و بدتر از اون رفتار میکنی؟
مینی زود خودشو به مظلومی زدو با بغض ادامه داد:چرا از این هر..
_دهن کثیفتو ببند مینی!
=بس کنید..
با داد لارا سوبین و مینی همزمان نگاهشو بهش دادن و لارا رو در حالی دیدن که سعی داشت تورو آروم کنه سوبین به دیدن وضعت زود کنارت امد و جلوت زانو زد و دستای گرمشو قفل دستای سردت کرد و تمام سعیشو کرد تا با حرفای دلگرم کننده و نگاه مهرآمیزش آرومت کنه..
_ا.ت منو نگاه کن،تو خیلی قشنگی بی نقصی مهربونی خوشگلی،زیبایی،خوب حالا دیگه گریه نکن من اینجام..
دستاتو محکم از دستش بیرون کشید و از رو صندلی بلند شدی..
درحالی که نفست به خاطر گریت اجازه صحبت بهت نمیداد لب زدی:همه حرفات دروغه..ت..و ه..م یکی ا..ز اینا..یی !
بعد اتمام حرفات خواستی بری که سوبین با گرفتن دستت اجازه اینو بهت نداد و تورو به یه حرکت به سمت خودش برگردوند به بغض تو چشاش نزدیکت شد و دستشو آروم قفل کمرت کرد..
خواستی خودتو از دستش خلاص کنی که با حرفش میخکوب شده و بی حرکت موندی..
_من عاشقتم ا.ت ... بهم یه فرصت بده تا بهت نشون بدم من همونی میشم که تورو فقط به خاطر خودت میخواد همونی که نذاره هیچکس بهت آسیب برسونه.. همونی که تو سختیا پیشته و خوشی هاتو میسازه.. همونی که بتونی بهش تکیه کنی!
#درخواستی
#سوبین
علامت ا.ت+ علامت سوبین_ علامت لارا= علامت مینی÷
÷آه ا.ت نمیخوای کمی کمتر بتخی؟(همون بخوریه)
با این حرفش از خوردن کیک شکلاتی شیرینت دست برداشته و به دختر رو به روت سوالی و با تعجب خیره شدی..
+چرا مگه چشه؟چه مشکلی داره؟
÷مشکل اینه که ما توی چاق رو دیگه تو گروه راه نمیدیم!
با این حرفش تعجبت بیشتر شدو چنقال از دستت افتاد.. هوف بلندی از کلافگی کشید و دوباره با همان حرفای بی رحمانه ای به صورتت که از سیلی هم بدتر بود ادامه داد:بفهم دیگه تو بین من و لارا خیلیی چاقی و ما بخاطرت توهین میشنویم! چی میشه هیچی نخوری؟ها(داد)چی میشه بری بمی..
_تمومش کن!(داد)
با داد سوبین که از پشتتون اکو شد مینی دهنشو بست و با دیدن سوبین دست و پاشو گم کرد زود از صندلی بلند شد..
ولی تو اصلا متوجه اینکه سوبین پشتت بود نشده بودی چون به طرز خیلی بدی به خاطر حرفای بی رحمانه دوست صمیمیت اشک میریختی..
سوبین به طرف میزتون امد و با همان تن صدای قبلی ادامه داد:فک میکنی تو خیلی بی نقصی؟اسمتو انسان گذاشتی و الان مثل یه حیون و بدتر از اون رفتار میکنی؟
مینی زود خودشو به مظلومی زدو با بغض ادامه داد:چرا از این هر..
_دهن کثیفتو ببند مینی!
=بس کنید..
با داد لارا سوبین و مینی همزمان نگاهشو بهش دادن و لارا رو در حالی دیدن که سعی داشت تورو آروم کنه سوبین به دیدن وضعت زود کنارت امد و جلوت زانو زد و دستای گرمشو قفل دستای سردت کرد و تمام سعیشو کرد تا با حرفای دلگرم کننده و نگاه مهرآمیزش آرومت کنه..
_ا.ت منو نگاه کن،تو خیلی قشنگی بی نقصی مهربونی خوشگلی،زیبایی،خوب حالا دیگه گریه نکن من اینجام..
دستاتو محکم از دستش بیرون کشید و از رو صندلی بلند شدی..
درحالی که نفست به خاطر گریت اجازه صحبت بهت نمیداد لب زدی:همه حرفات دروغه..ت..و ه..م یکی ا..ز اینا..یی !
بعد اتمام حرفات خواستی بری که سوبین با گرفتن دستت اجازه اینو بهت نداد و تورو به یه حرکت به سمت خودش برگردوند به بغض تو چشاش نزدیکت شد و دستشو آروم قفل کمرت کرد..
خواستی خودتو از دستش خلاص کنی که با حرفش میخکوب شده و بی حرکت موندی..
_من عاشقتم ا.ت ... بهم یه فرصت بده تا بهت نشون بدم من همونی میشم که تورو فقط به خاطر خودت میخواد همونی که نذاره هیچکس بهت آسیب برسونه.. همونی که تو سختیا پیشته و خوشی هاتو میسازه.. همونی که بتونی بهش تکیه کنی!
۱۷.۶k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.