فیک بخاطر تو پارت ۱۸
فیک بخاطر تو پارت ۱۸
از زبان ات
از اونجایی که من خودم خیلی خوشگل و بی نقص بودم به اصلا نیازی به آرایش زیاد نداشتم فقط یه تینت زدمو یه رژ گونه و یه ریمل کوچیک فقط جهت اینکه چشمای طوسیم بیشتر تو چشم باشه
یه لباس مشکیه باز که فکر کنم فقط یک سال مناسب برای بزرگ سالم بود پوشیدم ولی خیلی بهم می اومد و اصلأ ضایع نبود شیک و بی نقص بود
چون یه مهمونیه خیلی خاص و خصوصی بود برامون یخ ماشین لوکس مشکی فرستادن که با مین هوآ سوارش شدیم و رفتیم مهمونی
وقتی رسیدیم از یه فرش قرمز عبور کردیم و رفتیم داخل یه سالن یه زن شیک و زیبا که ظاهراً بهش می خورد یکم سن بالا باشه اومد جلومون و بهمون خوشآمد گویی گفت و مارو تا پارتی هدایت کرد بعد خودشم رفت بهش نمی خورد جزو خدمات باشه چون هم خیلی به خودش رسیده بود به آرایش سنگین داشت و هم لباسای خیلی شیک و لوکسی از برندهای معروف پوشیده بود
با من هوآ وارد شدیم نمی دونم مین هوآ چشش کیو گرفته بود که سریع منو ول کرد و یهو غیبش زد و رفت و منو تنها گذاشت نامرد
چشمام همش دنبال تهیونگ بود همیشه وقتی دنبالش می گردم پیداش نمیشه و وقتی بیخیال میشم یدفه از ناکجاآباد پیداش میشه نمی دونم دوربین مخفی بهم وصل کرده یا کلاغا بهش خیر میدن
همون زنی که مارو تا اینجا راهنمایی کرد با دو نوشیدنی اومد سمتم با لبخند یکی شونو داد دستم
گفت: سفیر جدید سلینی؟
ات: بله
گفت: پسرم خیلی ازت پیشم برام میگه از وقتی که میاد تا لحظه ای که می خواد بره همش در مورد تو بهم میگه در مورد احساساتش نسبت بهت در مورد خانوادت همش میگه حتی ماهم انقدر ماه نیست که تو هستی🌙
از حرفاش تعجب کردم کی رو می گفت پسرش کی بود اصلأ من پسرشو می شناسم؟ تا به حال دیدمش؟
آب دهنمو قورت دادم و آروم گفتم: اما من که پسرتونو که نمی شناسم کیو میگین
وقتی یه جرعه از نوشیدنیش رو نوشید گفت: تهیونگ تک پسره منه
وی یعنی این مامانشه؟ وای خدای من استرس گرفتم یه وقت جلوش کاری نکرده باشم یادمه وقتی وارد سالن شدم بهش نگاهای خیلی مغرورانه و شاید جلفی کرده باشم وای نه گند زدم
لبخند زورکی از استرس زدم و گفتم: خیلی خوشبختم از آشنایی تون من...
قبل از اینکه اسممو بگم گفت: پارک ات تک دختر آقای پارک جین من دقیقاً می دونم تو کی هستی انقدر پسرم تهیونگ ازت تعریف کرده و برام از تو گفته که احساس می کنم سال هاست که می شناسمت
یدفه نتونستم جلوی احساساتم که داشتن از سینم تو قلبم منفجر می شدنو بگیرم و موهامو آروم دادم پشت گوشم و لبخند ریزی از هیجان و خوشحالی زدم
گفت: حالا فهمیدم چرا می یونگ ازت بدش میاد چون واقعاً جاشو تو دل تهیونگ گرفتی بدجوری صاحب افسارش شدی صاحب قلبش شدی بجز اسم تو اسم دیگه ای نمیاد رو لبش
واییییییی انگار کل دنیا رو دادن بهم
از زبان ات
از اونجایی که من خودم خیلی خوشگل و بی نقص بودم به اصلا نیازی به آرایش زیاد نداشتم فقط یه تینت زدمو یه رژ گونه و یه ریمل کوچیک فقط جهت اینکه چشمای طوسیم بیشتر تو چشم باشه
یه لباس مشکیه باز که فکر کنم فقط یک سال مناسب برای بزرگ سالم بود پوشیدم ولی خیلی بهم می اومد و اصلأ ضایع نبود شیک و بی نقص بود
چون یه مهمونیه خیلی خاص و خصوصی بود برامون یخ ماشین لوکس مشکی فرستادن که با مین هوآ سوارش شدیم و رفتیم مهمونی
وقتی رسیدیم از یه فرش قرمز عبور کردیم و رفتیم داخل یه سالن یه زن شیک و زیبا که ظاهراً بهش می خورد یکم سن بالا باشه اومد جلومون و بهمون خوشآمد گویی گفت و مارو تا پارتی هدایت کرد بعد خودشم رفت بهش نمی خورد جزو خدمات باشه چون هم خیلی به خودش رسیده بود به آرایش سنگین داشت و هم لباسای خیلی شیک و لوکسی از برندهای معروف پوشیده بود
با من هوآ وارد شدیم نمی دونم مین هوآ چشش کیو گرفته بود که سریع منو ول کرد و یهو غیبش زد و رفت و منو تنها گذاشت نامرد
چشمام همش دنبال تهیونگ بود همیشه وقتی دنبالش می گردم پیداش نمیشه و وقتی بیخیال میشم یدفه از ناکجاآباد پیداش میشه نمی دونم دوربین مخفی بهم وصل کرده یا کلاغا بهش خیر میدن
همون زنی که مارو تا اینجا راهنمایی کرد با دو نوشیدنی اومد سمتم با لبخند یکی شونو داد دستم
گفت: سفیر جدید سلینی؟
ات: بله
گفت: پسرم خیلی ازت پیشم برام میگه از وقتی که میاد تا لحظه ای که می خواد بره همش در مورد تو بهم میگه در مورد احساساتش نسبت بهت در مورد خانوادت همش میگه حتی ماهم انقدر ماه نیست که تو هستی🌙
از حرفاش تعجب کردم کی رو می گفت پسرش کی بود اصلأ من پسرشو می شناسم؟ تا به حال دیدمش؟
آب دهنمو قورت دادم و آروم گفتم: اما من که پسرتونو که نمی شناسم کیو میگین
وقتی یه جرعه از نوشیدنیش رو نوشید گفت: تهیونگ تک پسره منه
وی یعنی این مامانشه؟ وای خدای من استرس گرفتم یه وقت جلوش کاری نکرده باشم یادمه وقتی وارد سالن شدم بهش نگاهای خیلی مغرورانه و شاید جلفی کرده باشم وای نه گند زدم
لبخند زورکی از استرس زدم و گفتم: خیلی خوشبختم از آشنایی تون من...
قبل از اینکه اسممو بگم گفت: پارک ات تک دختر آقای پارک جین من دقیقاً می دونم تو کی هستی انقدر پسرم تهیونگ ازت تعریف کرده و برام از تو گفته که احساس می کنم سال هاست که می شناسمت
یدفه نتونستم جلوی احساساتم که داشتن از سینم تو قلبم منفجر می شدنو بگیرم و موهامو آروم دادم پشت گوشم و لبخند ریزی از هیجان و خوشحالی زدم
گفت: حالا فهمیدم چرا می یونگ ازت بدش میاد چون واقعاً جاشو تو دل تهیونگ گرفتی بدجوری صاحب افسارش شدی صاحب قلبش شدی بجز اسم تو اسم دیگه ای نمیاد رو لبش
واییییییی انگار کل دنیا رو دادن بهم
۲۵.۱k
۰۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.