فیک بخاطر تو پارت ۱۹
فیک بخاطر تو پارت ۱۹
از زبان ات
حرفاش داشت دیوونم می کرد یعنی انقدر تهیونگ منو می. خواد و دوست داره؟ اصلأ باورم نمیشه که انقدر خاطرخواهش بودمو و خودم نمی دونستم
انقدر ذوق داشتم و هیجان زده شده بودم که کل شراب داخل لیوانمو یه نفس سر کشیدم تا آخرین قطرش که آخرس یه صرفه کردن افتادم ولی برای اینکه خودمو خیلی باکلاس و تی تیش مامانی و تو دل برو نشون بدم صرفمو تو دلم حبس کردم و آروم و باکلاسی طوری که ضایع و بی احترامی نباشه صرفه کردن
مادر تهیونگ: عروس خوشگلم پیش مادر شوهرت راحت باش به هرحال قراره با تک فرزندم تهیونگ زیر یه سقف زندگی کنید پس نیازی نیست خودتو به سختی بدی
یه لبخند ریزی گوشه ی لبم نشست نمی خواستم خودمو لوس و تی تیش مامانی نشون بدم ولی این خمیره ی وجودم بودم نمی تونستم کاریش کنم از اینکه کیوت باشم خوشم نمی اومد (ایشون دوست دارن همینجوری داف و پسرکش و جذاب باشن)
یدفه صدای می یونگ از تو جمعیت اومد خودشو بهمون رسوند و یه چیزی در گوشی آروم به مادر تهیونگ گفت
می یونگ خیلی نگاهای نفرت آمیزی بهم می کرد معلوم بود که می خواست به صد هزار تیکه تبدیلم کنه بدجوری بزنه جرم بده می دونم عشق تهیونگ بهم داره بدجوری بهش فشار میاره و حسابی کورش کرده بخاطر همین خودمو زدم به اون راه دلم براش می سوزه بیچاره عشقشو ازش گرفتم دروغ گفتم بابا چرا باید دلم برای این دختره ی... بسوزه درضمن من کاری نکردم که عشقشو ازش بدزدم تهیونگ خودش عاشقم شد (یعنی شما کسی نبودی و نیستی که چشمت همش دنبالشه و هی خودتو ناز میکنی؟)
یه لیوان شراب دیگه برداشتم و اون یکی لیوان خالی که تو دستم بودو گذاشتم تو سینی که گارسون برد
مادر تهیونگ اومد دستمو گرفت و با اون یکی دستش فکمو قفل کرد به چشماش نگاه کردم ارامش خاصی تو چشماش برق می زد مثل تهیونگ بنظرم اصلأ آدم بدی به نظر نمیاد خیلی خوش قلب و محترم و آرومه
گفت: عروس خودمی فرشته کوچولوی بی پر و بال چند لحظه صبر کن سریع بر میگردم جایی نری ها یه وقت یه نفر می دزدتت از بس جیگری تو اون وقت بدون عروس میشم
از خجالت یه لبخند ریزی زدم و سرمو انداختم پایین که سرشو خم کرد تا چشمامو ببینه
گفت: عروس خانوم ما چرا خجالتیه؟ عشقم قراره من مادر شوهرت شم در آینده این که خجالت نداره
سرمو با غرور بالا گرفتم و نگاهی غرورانه تحویلش دادم(عزیزم تو کف تهیونگی اون وقت خودتو هی ناز میکنی و ادا و اطوار در میاری دختره ی لوس و نونور اون وقت من از اینجا دارم حرص می خورم شما خودتو ناز میکنی؟ خدایی روتو برم)
لبخند بزرگی بهم زد و رفت می یونگ هم با غرور و کنایه اومد سمتم لیوان پر از شرابش تو دستش بود یه تیپ جلف و ناجوری زده بود و آرایش خیلی غلیظ و سنگینی هم داشت
از زبان ات
حرفاش داشت دیوونم می کرد یعنی انقدر تهیونگ منو می. خواد و دوست داره؟ اصلأ باورم نمیشه که انقدر خاطرخواهش بودمو و خودم نمی دونستم
انقدر ذوق داشتم و هیجان زده شده بودم که کل شراب داخل لیوانمو یه نفس سر کشیدم تا آخرین قطرش که آخرس یه صرفه کردن افتادم ولی برای اینکه خودمو خیلی باکلاس و تی تیش مامانی و تو دل برو نشون بدم صرفمو تو دلم حبس کردم و آروم و باکلاسی طوری که ضایع و بی احترامی نباشه صرفه کردن
مادر تهیونگ: عروس خوشگلم پیش مادر شوهرت راحت باش به هرحال قراره با تک فرزندم تهیونگ زیر یه سقف زندگی کنید پس نیازی نیست خودتو به سختی بدی
یه لبخند ریزی گوشه ی لبم نشست نمی خواستم خودمو لوس و تی تیش مامانی نشون بدم ولی این خمیره ی وجودم بودم نمی تونستم کاریش کنم از اینکه کیوت باشم خوشم نمی اومد (ایشون دوست دارن همینجوری داف و پسرکش و جذاب باشن)
یدفه صدای می یونگ از تو جمعیت اومد خودشو بهمون رسوند و یه چیزی در گوشی آروم به مادر تهیونگ گفت
می یونگ خیلی نگاهای نفرت آمیزی بهم می کرد معلوم بود که می خواست به صد هزار تیکه تبدیلم کنه بدجوری بزنه جرم بده می دونم عشق تهیونگ بهم داره بدجوری بهش فشار میاره و حسابی کورش کرده بخاطر همین خودمو زدم به اون راه دلم براش می سوزه بیچاره عشقشو ازش گرفتم دروغ گفتم بابا چرا باید دلم برای این دختره ی... بسوزه درضمن من کاری نکردم که عشقشو ازش بدزدم تهیونگ خودش عاشقم شد (یعنی شما کسی نبودی و نیستی که چشمت همش دنبالشه و هی خودتو ناز میکنی؟)
یه لیوان شراب دیگه برداشتم و اون یکی لیوان خالی که تو دستم بودو گذاشتم تو سینی که گارسون برد
مادر تهیونگ اومد دستمو گرفت و با اون یکی دستش فکمو قفل کرد به چشماش نگاه کردم ارامش خاصی تو چشماش برق می زد مثل تهیونگ بنظرم اصلأ آدم بدی به نظر نمیاد خیلی خوش قلب و محترم و آرومه
گفت: عروس خودمی فرشته کوچولوی بی پر و بال چند لحظه صبر کن سریع بر میگردم جایی نری ها یه وقت یه نفر می دزدتت از بس جیگری تو اون وقت بدون عروس میشم
از خجالت یه لبخند ریزی زدم و سرمو انداختم پایین که سرشو خم کرد تا چشمامو ببینه
گفت: عروس خانوم ما چرا خجالتیه؟ عشقم قراره من مادر شوهرت شم در آینده این که خجالت نداره
سرمو با غرور بالا گرفتم و نگاهی غرورانه تحویلش دادم(عزیزم تو کف تهیونگی اون وقت خودتو هی ناز میکنی و ادا و اطوار در میاری دختره ی لوس و نونور اون وقت من از اینجا دارم حرص می خورم شما خودتو ناز میکنی؟ خدایی روتو برم)
لبخند بزرگی بهم زد و رفت می یونگ هم با غرور و کنایه اومد سمتم لیوان پر از شرابش تو دستش بود یه تیپ جلف و ناجوری زده بود و آرایش خیلی غلیظ و سنگینی هم داشت
۲۳.۲k
۰۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.