پارت سی و پنج 🎶🧷
#پارتسیوپنج🎶🧷
راستش با دیدن پاش قلبم تیر کشید!
من: چطور تونست باهات این کارو کنه اون عوضی؟؟؟
تمنا: چیزی نیست!
من: چطور چیزی نیس؟؟ حتی منم این همه بی رحم نیستم!
سرشو پایین انداخت و چیزی نگف!
من: باید بریم دکتر اینجوری نمیشه!
تمنا: ن نیازی نیس خوبم!
من: عصبیم نکن دختر!
گوش نداد و پاشو پماد زد!
لعنتی ب خودم فرستادم و از اتاق اومدم بیرون!
ب ارسلان زنگ زدم و گفتم بار هارو اون اوکی کنه!
شمارع عقاب رو گرفتم!
بعد چن بوق جواب داد: چیه؟؟
داد زدم: مگگگگ نگفتههههه بوددددم ی مو از سرش کم شه بگوه خوردن میندازمتون هااا؟؟؟
عقاب: فک کردی منم جدی گرفتمت؟؟؟
من: فقط بشینو تماشا کن کچیکارا سر تو و اون شراره میارم!
عقاب: منتظرتم!
خندید و گوشیو قطع کرد!
رفتمو سوار ماشینم شدم و راه عمارت عقاب رو گرفتم!
بیش از حد عصبی بودم!
میخواستم عمارتشو ب آتیش بکشم! شراره رو بکشم!
نمیدونم چرا ولی خیلی حساس شده بودم!
نمیخواستم اذیتش کنن! اون محکوم ب من بود پس غیر من کسی حق نداشت حتی بهش دست بزنه!
بیش از حد سرعت میروندم ماشینو!
عمارتش دور بود!
سرم درد میکرد میخواستم بکشمش! با سرعت 200 میروندم!
براممهم نبود چ اتفاقی میوفته فقط این مهم بود ک بکشمش!
بوق ماشیناییک از جلو میومدن رو مخم بود!
هر لحظه ممکن هم خودمو هم ی بدبخت دیگ رو ب کشتن بدم!
@Ekip_kera_sh
راستش با دیدن پاش قلبم تیر کشید!
من: چطور تونست باهات این کارو کنه اون عوضی؟؟؟
تمنا: چیزی نیست!
من: چطور چیزی نیس؟؟ حتی منم این همه بی رحم نیستم!
سرشو پایین انداخت و چیزی نگف!
من: باید بریم دکتر اینجوری نمیشه!
تمنا: ن نیازی نیس خوبم!
من: عصبیم نکن دختر!
گوش نداد و پاشو پماد زد!
لعنتی ب خودم فرستادم و از اتاق اومدم بیرون!
ب ارسلان زنگ زدم و گفتم بار هارو اون اوکی کنه!
شمارع عقاب رو گرفتم!
بعد چن بوق جواب داد: چیه؟؟
داد زدم: مگگگگ نگفتههههه بوددددم ی مو از سرش کم شه بگوه خوردن میندازمتون هااا؟؟؟
عقاب: فک کردی منم جدی گرفتمت؟؟؟
من: فقط بشینو تماشا کن کچیکارا سر تو و اون شراره میارم!
عقاب: منتظرتم!
خندید و گوشیو قطع کرد!
رفتمو سوار ماشینم شدم و راه عمارت عقاب رو گرفتم!
بیش از حد عصبی بودم!
میخواستم عمارتشو ب آتیش بکشم! شراره رو بکشم!
نمیدونم چرا ولی خیلی حساس شده بودم!
نمیخواستم اذیتش کنن! اون محکوم ب من بود پس غیر من کسی حق نداشت حتی بهش دست بزنه!
بیش از حد سرعت میروندم ماشینو!
عمارتش دور بود!
سرم درد میکرد میخواستم بکشمش! با سرعت 200 میروندم!
براممهم نبود چ اتفاقی میوفته فقط این مهم بود ک بکشمش!
بوق ماشیناییک از جلو میومدن رو مخم بود!
هر لحظه ممکن هم خودمو هم ی بدبخت دیگ رو ب کشتن بدم!
@Ekip_kera_sh
۱.۸k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.