پارتسیوچهار

#پارت‌سی‌‌و‌چهار🎶🧷






تمنا: چیشده؟ منو چرا آوردی حموم؟؟؟

من: دیوونه شدی؟ دوساعته داری جیغ میکشی!

تمنا: تو خواب؟؟؟

من: آره!

از حموم بیرون اومدیم!

تمنا: من میرم لباسامو عوض کنم!

رف تو اتاقش!

منم بیخیال حموم شدم و رفتم لباسامو پوشیدم!

داشتم بار ها رو تحویل میگرفتم ک شماره ناشناسی باهام تماس گرفت!

از کامیون دور شدم و جواب دادم: بله؟

طرف: همین الان ی ویدیو خیلی باحال برات فرستادم! خوب نگاش کن و مطمئن باش ب زودی این اتفاقات تکرار میشه! تا وختی ک مث آدم چیزی ک عقاب میخواد رو بهش بدی!

تماسو قطع کردم و گوشیو روشن‌کردم!

ویدیو از تمنا بود!

شراره گلوشو گرفته بود و فشار میداد!

کتک پشت کتک!

تمنا هی منو صدا میزد و اشک میریخت!

هی میگف شاهان خیلی زود میاد منو از دستتون نجات میده! شاهان پشیمونتون میکنه!

شراره موهاشو گرفته بود سرشو ب دیوار میکوبید!

از تمنا دور شد و بعد چن مین برگشت و ب دوربین نگاه کرد و خندید و آب لیوانی ک تو دستش بود رو، رویه رون تمنا خالی کرد!

از درد جیغ محکمی کشید و چشاشو بست و‌منو صدا زد!

قلبم درد گرفت! این دختر بخاطر من این همه درد کشیده بود!

ولی حتی ب من نگف چیشده! حتی سوختگی پاشو ب روش نیاورد!

اون باید هنونجا ب من میگف ک ی گلوله ب پای شراره بزنم ک بفهمه‌چی ب چیه!

با اعصبانیت رفتم تو عمارت و جلو اتاق تمنا ایستادم!

بدون معتلی رفتم!

رو تخت نشسته بود و پاشو پماد میزد!

با دیدن من زود پتو رو، رو پاهاش کشید!

داد زدم و گفتم: کییییی میخواستی بهممم بگی هااااان؟؟؟؟

ترسید و پرسید: چیو؟؟

من: اینک اون دختره هرزه کلی زجرت داده؟؟؟

سرشو پایین انداخت و چیزی نگف!

اون کابوسایی ک دیشب میدید بخاطر اون بوده!

من: نشونم بده!

تمنا: چیو؟؟

من: پاتو!

تمنا: چیزی نشده پام!

پتو رو از پاش کشیدم!
@Ekip_kera_sh
دیدگاه ها (۴)

#پارت‌سی‌‌و‌پنج‌🎶🧷راستش با دیدن پاش قلبم تیر کشید!من: چطور ت...

#پارت‌سی‌‌و‌شش‌🎶🧷 از ماشینه ب زور رد شدم!حالم خوب نبود! میخو...

#پارت‌سی‌‌و‌سه‌🎶🧷 تمنا: ن دیگ‌پاشو!من: یا بیا اینجا مث آدم ب...

#پارت‌سی‌‌و‌دو🎶🧷 من: ن نازشون کردم!!!تمنا:‌ دارم ازت میترسم!...

P8🍯&لطفا ازتون خواهش میکنم-باشه من میرم اما توم باید با من ب...

آیدل خلافکار ...

عشق‌ممنوعه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط