پارتسیوشش

#پارت‌سی‌‌و‌شش‌🎶🧷






از ماشینه ب زور رد شدم!

حالم خوب نبود! میخواستم شراره عوضیو زنده ب گور کنم!

دیگ نزدیک عمارت عقاب بودم! یکم دور تر ماشینو پارک کردم تا شناسایی نشه! چون عقلب افرادش منو با پلاک ماشینم میشناختن!

پیاده شدم و بقیه راهو پیاده رفتم!

همین ک رسیدم نگهبانش جلوم رو گرف! شناسنامه جعلیم رو ک ب اسم رفیق صمیمیه عقاب بود رو نشون دادم ب راحتی داخل عمارت شدم!

میدونستم ک عقاب برا تحویل گرفتن قاچاق موادش رفته!

رفتم تو!

ی پیر زنه اومد طرفم و گف: سلام مادر! دنبال کی میگردی؟

من: سلام! اتاق شراره کدوم طرفه؟؟

پیرزنه: میخوای چیکار؟؟

من: جناب محمد خبر دارن! با شراره قرار دارم! خودتون میدونین دیگ... !

سری تکون داد و متاسف گف: بالا سمت راست در دوم اتاقشه!

تشکری کردم و رفتم!

جلو در اتاقش ایستادم! آروم درو باز کردم و رفتم تو اتاق!

تو حموم بود انگار! درو بستم و قفل کردم وپشت در حموم ایستادم!

دستشو بیرون آورد و حوله رو برداشت!

منتظر موندم ک در بیاد!

بعد ۵ مین در اومد!

یهو با دیدن من میخواس جیغ بزنه ک دستمو گذاشتم تو دهنش!

چاقومو در آوردم و رو گردنش گذاشتم و گفتم: مطمئن باش داد بزنی همینجا میکشمت! خوبم میدونی ترسی از چیزی ندارم!! اوکی؟

آروم سرشو ب معنای باشه تکون داد!

حلش دادم رو تختش و بعد اینک دروبین گوشیمو روشن کردم و جاسازی کردم کنارش رو تخت نشستم!

من: ببینم کدوم پای تمنا رو سوزونده بودی!

با ترس و خواهش تو چشام خیره شد و چیزی نگف!

دستمو رو رون پای چپش گذاشتم و گفتم اینجاش بود مگ ن؟؟؟

چاقو رو رویه پاش عمیش کشیدم!

میخواس جیغ بزنه ک دستمو رو دهنش گذاشتم!

هی اشک میریخت و جیغ هاش تو گلوش خفه میشد!

چاقو رو زمین انداختم و موهاش تو دستم گرفتم و گفتم: موهای تمنا رو میکشیدی اره؟؟؟

موهاشو محکم کشیدم و سرشو محکم ب تاج تخت کوبیدم!

گریه هاش شدت گرفته بود!

موهاشو کشیدم و با خودم سمت کمدش بردم و روسری برداشتم و دستو پا و دهنشو بستم و ی دل سیر زدمش!

از موهاش بلندش کردم و کوبیدمش رو تخت!

سمت دوربین رفتم و گفتم: دیدی عقاب! ب این سادگی وارد خونت شدم و ببین با برده ج*نسیت چیکار کردم! درست وسط خونت تو اتاقش بردت بببین چیکارش کردم! پس بهتره دور منو تمنام نپیچی! شیرفهم؟؟؟

گوشیمو برداشتم و با پوزخندی ب چهره گریون شراره نگاه کردم و از اتاق بیرون اومدم!

از عمارت بیرون اومدم و سوار ماشینم شدم و بلافاصله کلیپو ب عقاب فرستادم!
@Ekip_kera_sh
دیدگاه ها (۰)

#پارت‌سی‌‌و‌هفت‌🎶🧷ب سمت شهرم حرکت کردم و بعد چن ساعت رسیدم و...

♥️🌻♥️🌻♥️🌻♥️🌻♥️♥️🌻♥️🌻♥️♥️🌻 #پارت_38🎈🐣 #مغرور_عاشق_کش💕یهو گفت:...

#پارت‌سی‌‌و‌پنج‌🎶🧷راستش با دیدن پاش قلبم تیر کشید!من: چطور ت...

#پارت‌سی‌‌و‌چهار🎶🧷 تمنا: چیشده؟ منو چرا آوردی حموم؟؟؟من: دیو...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۶

ادامه پارت پنجسونیک: اوکی پس بیاد بریم... برگشتیم و از امی و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط