۴۶
گفت خوب کجا بریم گفتم:به هلی گفتم تا 9 هتلم اونم 9 هتله بریم هتل گفت صبر کن الان حل میکنم گوشیشو از جیبش بیرون آورد و زنگ زد گفت:سلام رادی دنیا پیش منه شمام مجوز دارید تا 11 بیرون باشید فعلا
رو بهش گفتم:بزار اون بدبخت هم یه چیز بگه گفت ولش کن کجا بریم گفتم نظر خواستی ندارم گفت شام خوردی گفتم نه گفت خوب بریم یه جا شام بخوریم گفتم نه شام بیرون نه گفت پس چی گفتم یه دوری بزنیم بریم هتل یه چیزی درست میکنم به شما هم میدم بخوری گفت چرا بیرون غذا نخوریم گفتم حوصله دل درد و مصمومیت بعدش اصلا ندارم
با خنده گفت حالا چی میخوای به من بدی که من مصموم شم و قهقهش به هوا رفت گفتم مرض خیلیم خوب غذا درست میکنم حالا چی میخوری! ؟
گفت دلم بد هوس یه لازانیا کرده
گفتم باشه پس دمِ سوپری هایپری چیزی وایسا گفت باشه و ظبط ماشین رو زیاد کرد ایندفعه صدای حسین توکلی بلند شد:
نیمه پنهان من
ای سر و سامان من
بسته به زنجیر توست
جان من، جان من
جان من، جان من
فرفره گیسوی توو، خط خطه آبروی تو میکشدم سوی توو ماه من ماه من
نیمه ی جان منی یا یار یار یار..........
یک ساعت بعد
رسیدیم هتل من اول رفتم لابی رو چک کردم دیدم کسی نیست با برسام رفتیم بالا در اتاقم و باز کردم و رفتم داخل خواستم خداحافظی کنم و بگم برات شام میارم که درو هل داد و گفت یاالله
با خنده رفتم سمت آشپزخونه و گفتم یه وقت خجالت نکشیا خونه خودتونه
با نیش باز گفت اصلا خیلیم احساس راحتی میکنم گفتم : خوب باشه راحت باش تا شام درست کنم فلفل دلمه و گوجه هارو شستم و گذاشتم کنار خدارو شکر کارد و چنگال و اینا داخل کابینت بود اونارو برداشتم گذاشتم روی پلاستیک فلفل و گوجه. بلند شون کردم و برگشتم برم روی اپن خوردشون کنم که با دیدن برسام توی چهارچوب در سکته زدم و جیغ خفیفی کشیدم که قهقهه ای زد و گفت چی شد گفتم مگه مرض داری مردم آزار عین جن ظاهر میشی زهرم ترکید وای قلبم با خنده گفت حالا مگه چی شده از همون اولش خیلی قوی بودی ولی وقتی به قول خودت یهو یه جا ظاهر میشد کسی سکته ناقص زده بودی گفتم:من مثل هر آدم سالم میترسم تو اگه نمیرسی خودتو به دامپزشک نشون بده دوید سمتم و گفت من خودمو به دامپزشک نشون بدم که من با خنده از زیر دستش فرار کردم و دور خونه دویدم اینقدر دویدم که خستم شدم برسام سؤاستفاده گر هم همون لحظه خورد به من و من سقوط کردم خواست که من نخورم زمین منو چرخوند خودش خورد زمین'خیر سرش' منم افتادم روش چند ثانیه با چشمای گرد بهم نگاه کردیم و زدیم زیر خنده از روش بلند شدن و گفتم بسه دیگه تا طلفات ندادیم
رو بهش گفتم:بزار اون بدبخت هم یه چیز بگه گفت ولش کن کجا بریم گفتم نظر خواستی ندارم گفت شام خوردی گفتم نه گفت خوب بریم یه جا شام بخوریم گفتم نه شام بیرون نه گفت پس چی گفتم یه دوری بزنیم بریم هتل یه چیزی درست میکنم به شما هم میدم بخوری گفت چرا بیرون غذا نخوریم گفتم حوصله دل درد و مصمومیت بعدش اصلا ندارم
با خنده گفت حالا چی میخوای به من بدی که من مصموم شم و قهقهش به هوا رفت گفتم مرض خیلیم خوب غذا درست میکنم حالا چی میخوری! ؟
گفت دلم بد هوس یه لازانیا کرده
گفتم باشه پس دمِ سوپری هایپری چیزی وایسا گفت باشه و ظبط ماشین رو زیاد کرد ایندفعه صدای حسین توکلی بلند شد:
نیمه پنهان من
ای سر و سامان من
بسته به زنجیر توست
جان من، جان من
جان من، جان من
فرفره گیسوی توو، خط خطه آبروی تو میکشدم سوی توو ماه من ماه من
نیمه ی جان منی یا یار یار یار..........
یک ساعت بعد
رسیدیم هتل من اول رفتم لابی رو چک کردم دیدم کسی نیست با برسام رفتیم بالا در اتاقم و باز کردم و رفتم داخل خواستم خداحافظی کنم و بگم برات شام میارم که درو هل داد و گفت یاالله
با خنده رفتم سمت آشپزخونه و گفتم یه وقت خجالت نکشیا خونه خودتونه
با نیش باز گفت اصلا خیلیم احساس راحتی میکنم گفتم : خوب باشه راحت باش تا شام درست کنم فلفل دلمه و گوجه هارو شستم و گذاشتم کنار خدارو شکر کارد و چنگال و اینا داخل کابینت بود اونارو برداشتم گذاشتم روی پلاستیک فلفل و گوجه. بلند شون کردم و برگشتم برم روی اپن خوردشون کنم که با دیدن برسام توی چهارچوب در سکته زدم و جیغ خفیفی کشیدم که قهقهه ای زد و گفت چی شد گفتم مگه مرض داری مردم آزار عین جن ظاهر میشی زهرم ترکید وای قلبم با خنده گفت حالا مگه چی شده از همون اولش خیلی قوی بودی ولی وقتی به قول خودت یهو یه جا ظاهر میشد کسی سکته ناقص زده بودی گفتم:من مثل هر آدم سالم میترسم تو اگه نمیرسی خودتو به دامپزشک نشون بده دوید سمتم و گفت من خودمو به دامپزشک نشون بدم که من با خنده از زیر دستش فرار کردم و دور خونه دویدم اینقدر دویدم که خستم شدم برسام سؤاستفاده گر هم همون لحظه خورد به من و من سقوط کردم خواست که من نخورم زمین منو چرخوند خودش خورد زمین'خیر سرش' منم افتادم روش چند ثانیه با چشمای گرد بهم نگاه کردیم و زدیم زیر خنده از روش بلند شدن و گفتم بسه دیگه تا طلفات ندادیم
۴.۸k
۱۵ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.