پارت هفتاد شش غریبه آشنا
#پارت_هفتاد_شش #غریبه_آشنا
دونگهه:
سهون با نفس نفس رسید بهمون
سهون:مگه نگفتم خبرم کن...مردم از دلشوره
+اصلن یادم رفت ببخشید
نشست کنارمون
سهون:تانیا خوبی
-اهوم خوبم
سهون:بلند شید بریم،برم ماشین رو بیارم این نزدیکیا
+باشه
دستمو گذاشتم دورش و آروم بلندش کردم
+خیلی درد داری عزیزم
-قلبم درد نداره این دردش مهم نیست
+دردت به جونم
آروم آروم بردمش پیش ماشین،در عقب ماشین رو باز کردم نشست خودمم نشستم پیشش،سهون راه افتاد...سر تانیا رو گذاشتم رو شونم...نگاش کردم،صورتش در هم بود...دردش خیلی بود...حق داشت زانوهاش و دستاش پاره شده بودن...کف پاش هم ک داغون بود
سهون:برم بیمارستان دیگه
+آره آره برو
-نه دونگهه نریم
+هیسسس تانیا،نگاهیی به وضعیت خودت بنداز
-الان همه میشناسنتون بد میشه
سهون:میریم کمپانی،پیش دکتر کمپانی
+آره این فکر خوبیه بریم اونجا
رفتیم کمپانی،به تانیا کمک کردیم و بردیمش داخل سهون هم سریع رفت دکتر رو بیاره...خوابید رو تخت...منم نشستم پیشش،دستشو گرفتم،کف دستش پر از خون بود...
+معذرت میخوام
-چقد معذرت خواهیی میکنی دونگهه،چیزی نیست ک
+اینا چیزی نیست؟چیزی بود چه شکلی بود پس
-ناراحت نباش خوب میشم
دکتر اومد
دکتر:چی شده آقای لی...چه مشکلی پیش اومده؟
+این خانم خووردن زمین
نگاهیی بهش انداخت،معاینه اش کرد...
دکتر:نیاز به بخیه نداره...فقط کف پاش یکم خورده شیشه و خورده سنگ رفته ،درشون میارم...پانسمانشون میکنم...نگران نباشید مشکل جدی نیست
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #Gharibeh_ashena
دونگهه:
سهون با نفس نفس رسید بهمون
سهون:مگه نگفتم خبرم کن...مردم از دلشوره
+اصلن یادم رفت ببخشید
نشست کنارمون
سهون:تانیا خوبی
-اهوم خوبم
سهون:بلند شید بریم،برم ماشین رو بیارم این نزدیکیا
+باشه
دستمو گذاشتم دورش و آروم بلندش کردم
+خیلی درد داری عزیزم
-قلبم درد نداره این دردش مهم نیست
+دردت به جونم
آروم آروم بردمش پیش ماشین،در عقب ماشین رو باز کردم نشست خودمم نشستم پیشش،سهون راه افتاد...سر تانیا رو گذاشتم رو شونم...نگاش کردم،صورتش در هم بود...دردش خیلی بود...حق داشت زانوهاش و دستاش پاره شده بودن...کف پاش هم ک داغون بود
سهون:برم بیمارستان دیگه
+آره آره برو
-نه دونگهه نریم
+هیسسس تانیا،نگاهیی به وضعیت خودت بنداز
-الان همه میشناسنتون بد میشه
سهون:میریم کمپانی،پیش دکتر کمپانی
+آره این فکر خوبیه بریم اونجا
رفتیم کمپانی،به تانیا کمک کردیم و بردیمش داخل سهون هم سریع رفت دکتر رو بیاره...خوابید رو تخت...منم نشستم پیشش،دستشو گرفتم،کف دستش پر از خون بود...
+معذرت میخوام
-چقد معذرت خواهیی میکنی دونگهه،چیزی نیست ک
+اینا چیزی نیست؟چیزی بود چه شکلی بود پس
-ناراحت نباش خوب میشم
دکتر اومد
دکتر:چی شده آقای لی...چه مشکلی پیش اومده؟
+این خانم خووردن زمین
نگاهیی بهش انداخت،معاینه اش کرد...
دکتر:نیاز به بخیه نداره...فقط کف پاش یکم خورده شیشه و خورده سنگ رفته ،درشون میارم...پانسمانشون میکنم...نگران نباشید مشکل جدی نیست
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #Gharibeh_ashena
۵.۸k
۱۵ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.