پارت هفتاد چهار غریبه آشنا
#پارت_هفتاد_چهار #غریبه_آشنا
دونگهه:
ولش کردم برگشتم سمت سالن...داشتم راه میرفتم پام خورد به یه چیزی،نگاه کردم...اینا کفشای تانیاست...چرا بی کفش آخه...پابرهنه اومده دنبالم...حالا پاهاش زخم شده...چیکار کردی دونگهه...مگه عشقشو نمیخواستی؟احمق با عشق اومد دنبالت نفهمیدی...حول شده بودم...برگشتم اونجا ک ولش کردم،نبودش...به زمین نگاه کردم یکم خون ریخته بود...گوشیمو درآوردم رنگ بزنم...یادم اومد کیفش داخل سالنه...خدااا...سهون رو دیدم اومد پیشم
سهون:کجایی پسر دنبالت میگردن،تانیا کو؟چرا دویید از سالن بیرون؟
یه نگاه به کفشای تو دستم کرد
سهون:اینا کفشای تانیاست؟دونگههه با توامم چیکارش کردیی؟کجاستت؟
+سهون...من...
-دونگههه بگوووو،الان کجاست اون دختر بیچاره
+فک کنم رفت بیرون
-وایسا جلو در برم ماشین رو بیارم بیام بریم دنبالش...برامم میگی چی شده
+باشه
انقد نگرانش بودم نمیدونستم باید چیکار کنم...رفتم جلو در سهون ماشین رو اورد سوار شدم...با سرعت میرفت
-بگو چیکار کردی؟
نمیدونستم چی باید بگم
-با تواممم هیونگگگ
+بهش گفتم دوسش دارم
-خب اینکه بد نیست دیگه چی گفتی
+چیزی نگفتم فقط اون...اون یکم مکث کرد فک کردم دلش با توعه ولش کردم تو پیست اومدم بیرون...اومد دنبالم،میخواست حرف بزنه من نزاشتم...
-خیلی احمقی دونگهه،اولا ک اصن اونجوری ک تو میگی دلش پیش من باشه،من دلم پیشش... نیست...دوما وقتی با اون حال اومده دنبالت یعنی دوستت داره ک خودشو رسونده بهت
+حالا چیکار کنم سهون
بغض کرده بودم...
-کفشاش چرا دستته؟
+فک کنم پاشنه کفش اجازه نداده سریع بیاد از پاش درآورده
-من واقعا نمیفهمم...چی سر اون دختر آوردی...آخه منننن،من اگه دوسش داشتم ک بهت میگفتمم...من از روز اول خواستم کمکش کنم عین یه برادر
+خب شاید حس اون بهت خواهرانه نبود
-فعلا ک دیدی بوده و به شما حسش عاشقانه بوده ک نابودش کردی
+حالا کجا میری؟
-کنار رود هان
+اونجا چرااا؟
-از اول اونجا باهاش آشنا شدم،وقتی ناراحته و احساس تنهایی میکنه میره اونجا،احتمال 90 درصد الان هم اونجاست...
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #Gharibeh_ashena
دونگهه:
ولش کردم برگشتم سمت سالن...داشتم راه میرفتم پام خورد به یه چیزی،نگاه کردم...اینا کفشای تانیاست...چرا بی کفش آخه...پابرهنه اومده دنبالم...حالا پاهاش زخم شده...چیکار کردی دونگهه...مگه عشقشو نمیخواستی؟احمق با عشق اومد دنبالت نفهمیدی...حول شده بودم...برگشتم اونجا ک ولش کردم،نبودش...به زمین نگاه کردم یکم خون ریخته بود...گوشیمو درآوردم رنگ بزنم...یادم اومد کیفش داخل سالنه...خدااا...سهون رو دیدم اومد پیشم
سهون:کجایی پسر دنبالت میگردن،تانیا کو؟چرا دویید از سالن بیرون؟
یه نگاه به کفشای تو دستم کرد
سهون:اینا کفشای تانیاست؟دونگههه با توامم چیکارش کردیی؟کجاستت؟
+سهون...من...
-دونگههه بگوووو،الان کجاست اون دختر بیچاره
+فک کنم رفت بیرون
-وایسا جلو در برم ماشین رو بیارم بیام بریم دنبالش...برامم میگی چی شده
+باشه
انقد نگرانش بودم نمیدونستم باید چیکار کنم...رفتم جلو در سهون ماشین رو اورد سوار شدم...با سرعت میرفت
-بگو چیکار کردی؟
نمیدونستم چی باید بگم
-با تواممم هیونگگگ
+بهش گفتم دوسش دارم
-خب اینکه بد نیست دیگه چی گفتی
+چیزی نگفتم فقط اون...اون یکم مکث کرد فک کردم دلش با توعه ولش کردم تو پیست اومدم بیرون...اومد دنبالم،میخواست حرف بزنه من نزاشتم...
-خیلی احمقی دونگهه،اولا ک اصن اونجوری ک تو میگی دلش پیش من باشه،من دلم پیشش... نیست...دوما وقتی با اون حال اومده دنبالت یعنی دوستت داره ک خودشو رسونده بهت
+حالا چیکار کنم سهون
بغض کرده بودم...
-کفشاش چرا دستته؟
+فک کنم پاشنه کفش اجازه نداده سریع بیاد از پاش درآورده
-من واقعا نمیفهمم...چی سر اون دختر آوردی...آخه منننن،من اگه دوسش داشتم ک بهت میگفتمم...من از روز اول خواستم کمکش کنم عین یه برادر
+خب شاید حس اون بهت خواهرانه نبود
-فعلا ک دیدی بوده و به شما حسش عاشقانه بوده ک نابودش کردی
+حالا کجا میری؟
-کنار رود هان
+اونجا چرااا؟
-از اول اونجا باهاش آشنا شدم،وقتی ناراحته و احساس تنهایی میکنه میره اونجا،احتمال 90 درصد الان هم اونجاست...
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #Gharibeh_ashena
۱۹.۰k
۱۵ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.