تو بهترینی
تو بهترینی
پارت7
پسره:تو دیگه کی هستی؟
ناشناس:دوست پسرشم
پسره دستمو ولی کرد
ناشناس:حالتون خوبه؟
اوا:بله مرسی
رفتیم یه جا نشستیم
اوا:من اسم شما رو نپرسیدم
پارسا:اسمم پارسا،پارسا ارجمند
اوا:خوشبختم منم
پارسا:اوا رادان میشناسمتون توی این مهمونی اشنا دارین؟
اوا:بله بردیا
پارسا:میشناسمش میدونی الان کجاست؟
اوا:نه
پارسا:پس همیم جا بشین
اوا:باشه
پارسا رفت منم تنها نشسته بودم
یه جام مشروب ورداشتم خوردم چند دقیقه ای بود نشسته بودم کاملا مست بودم
که یهویی یه پسر اومد خودشو انداخت کنارم
پسره:خوشگله چرا اینجا تنهایی نشستی بیا بریم توی اتاق خوشبگذرونیم
اوا:بچه جون حوصله تو یکی رو ندارم برو
پسره:مثلا اومده پارتی بیا بریم
کشون کشون تا اتاق خواب منو برد انداخت منو روی تخت خیمه زد روم
پسره:امشب قراره یه حالی بهت بدم
اوا:عوضی ولم کن
داشت بندای لباسمو میکشید پایین که یهویی در باز شد بردیا بود
پسره:بردیا تو اینجا چیکار میکنی من فعلا با این حوری خوشگل کار دارم
بردیا پسره رو بلند با مشت یه دونه زد توی دهنم
بردیا:حالت خوبه؟
زبونم بند اومده بود
پسره از روی زمین بلند شد
پسره:روانی داری چیکار میکنی یه دونه خوبشو از دستم پروندی
بردیا:کامران از خونم گمشو بیرون
پسره زود از اتاق رفت بیرون بردیا بلند شد رو قفل کرد
اوا:کجا بودی میدونی چقدر ترسیدم(با گریه شدید)
بردیا بغلم کرد
بردیا:ببخشید غلط کردم
اوا:(گریهههههههه)
بردیا:قشنگم گریه نکن دیگه تو رو خدا
اوا:ازت متنفرم منو توی دوران دانشگاه رد کردی
بردیا توی صورتم نگاه کرد یه دستشو برد زیر گوشم اون یکی دستشم گذاشت روی پام نزدیکم شد لبمو گرفت و شروع کرد به بوسیدن خوابوند روی تخت و همونجور منو میبوسید
بردیا:اون موقعه دوست نداشتم ولی الان عاشقتم
و دوباره منو بوسید
(صبح)
از خواب بیدار شدم اینجا کجاست من کجام از روی تخت پریدم پایین از اتاق رفتم بیرون که دیدم بردیا داره اشپزی میکنه
اوا:تو دیشب چه غلطی کردی(باداد)
بردیا:وای ترسیدم چته مگه چیکار کردم
اوا:چرا منو بوسیدی؟
بردیا:نه اینکه خوشت نیومد
اوا:دیشب که باهام کاری نکردی؟
بردیا:اممم نمیدونم
بدو بدو رفتم توی اشپز خونه با مشت میزدم به کتفش
اوا:عوضی بهم بگوووووو
بردیا:باشه بهت میگم ولی به یه شرط
اوا:چی؟
بردیا:....
پارت7
پسره:تو دیگه کی هستی؟
ناشناس:دوست پسرشم
پسره دستمو ولی کرد
ناشناس:حالتون خوبه؟
اوا:بله مرسی
رفتیم یه جا نشستیم
اوا:من اسم شما رو نپرسیدم
پارسا:اسمم پارسا،پارسا ارجمند
اوا:خوشبختم منم
پارسا:اوا رادان میشناسمتون توی این مهمونی اشنا دارین؟
اوا:بله بردیا
پارسا:میشناسمش میدونی الان کجاست؟
اوا:نه
پارسا:پس همیم جا بشین
اوا:باشه
پارسا رفت منم تنها نشسته بودم
یه جام مشروب ورداشتم خوردم چند دقیقه ای بود نشسته بودم کاملا مست بودم
که یهویی یه پسر اومد خودشو انداخت کنارم
پسره:خوشگله چرا اینجا تنهایی نشستی بیا بریم توی اتاق خوشبگذرونیم
اوا:بچه جون حوصله تو یکی رو ندارم برو
پسره:مثلا اومده پارتی بیا بریم
کشون کشون تا اتاق خواب منو برد انداخت منو روی تخت خیمه زد روم
پسره:امشب قراره یه حالی بهت بدم
اوا:عوضی ولم کن
داشت بندای لباسمو میکشید پایین که یهویی در باز شد بردیا بود
پسره:بردیا تو اینجا چیکار میکنی من فعلا با این حوری خوشگل کار دارم
بردیا پسره رو بلند با مشت یه دونه زد توی دهنم
بردیا:حالت خوبه؟
زبونم بند اومده بود
پسره از روی زمین بلند شد
پسره:روانی داری چیکار میکنی یه دونه خوبشو از دستم پروندی
بردیا:کامران از خونم گمشو بیرون
پسره زود از اتاق رفت بیرون بردیا بلند شد رو قفل کرد
اوا:کجا بودی میدونی چقدر ترسیدم(با گریه شدید)
بردیا بغلم کرد
بردیا:ببخشید غلط کردم
اوا:(گریهههههههه)
بردیا:قشنگم گریه نکن دیگه تو رو خدا
اوا:ازت متنفرم منو توی دوران دانشگاه رد کردی
بردیا توی صورتم نگاه کرد یه دستشو برد زیر گوشم اون یکی دستشم گذاشت روی پام نزدیکم شد لبمو گرفت و شروع کرد به بوسیدن خوابوند روی تخت و همونجور منو میبوسید
بردیا:اون موقعه دوست نداشتم ولی الان عاشقتم
و دوباره منو بوسید
(صبح)
از خواب بیدار شدم اینجا کجاست من کجام از روی تخت پریدم پایین از اتاق رفتم بیرون که دیدم بردیا داره اشپزی میکنه
اوا:تو دیشب چه غلطی کردی(باداد)
بردیا:وای ترسیدم چته مگه چیکار کردم
اوا:چرا منو بوسیدی؟
بردیا:نه اینکه خوشت نیومد
اوا:دیشب که باهام کاری نکردی؟
بردیا:اممم نمیدونم
بدو بدو رفتم توی اشپز خونه با مشت میزدم به کتفش
اوا:عوضی بهم بگوووووو
بردیا:باشه بهت میگم ولی به یه شرط
اوا:چی؟
بردیا:....
۴.۸k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.