زندگی در سئول p

زندگی در سئول p24


ویو مین سوک

ای کاش ات به اون پسره نمیگفت که بیاد...من میخواستم با ات تنها باشم ولی اون همه چیو خراب کرد
الانم که رفته پیشش و بهم محل نمیده
اما حرفی که ات به من زد فکرمو بد جوری درگیر کرده
گفت که با جونگ کوک صمیمی ام این ینی... نه نه اصن امکان نداره من نمی زارم چون کم کم تو وجودم یه حسی نسبت به ات شکل گرفته و هیچ جوره اجازه نمیدم کسی به جز من به ات نزدیک بشه

ات : خب دیگه پسرا بریم چشمام درد گرفت از بس به مانیتور زل زدم
کوک: بریم
مین سوک: باشه
( از گیم نت بیرون اومدن و سوار ماشین مین سوک شدن)
کوک: بریم کافه به حساب من
ات: نه بابا بچه پولدار به حساب تو ؟
کوک: بعله پس چی من دست و دلبازم
مین سوک: نمی خواد من حساب میکنم
کوک: نه من اول گفتم
ات: واییی بسه دیگه اونجا تصمیم میگیریم فک کنم طارف های ایرانیا سرایت کرده
کوک: راس میگه ات فعلا بیاین بریم

.....
دیدگاه ها (۱)

زندگی در سئول p25( بعد از اینکه یه چیزی خوردن و کمی هم گشتن ...

تولد مبارک خرس عسلی ارمی ها 🎂🐻🍯

زندگی در سئول p23ویو کوک سخت درگیر بازی بودم که دیدم انگار ی...

زندگی در سئول p22( رفتن گیم نت و مشغول بازی کردن شدن)مین سوک...

رمان j_k

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۷

Part10ادامه پارت ده‌موچی:الو سلام خوبی واسه مهمونی شب یه مهم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط