از باد شنیدم خبر روسری ات را

از باد شنیدم خبر روسری ات را
انداختی از سر ، چه کنم دلبری ات را؟



والله حسودند همه مردم این شهر
آخر بزنند چشم ، رخ چون پری ات را...


#علیرضا_آذر
دیدگاه ها (۳)

.باد در موی تو آزاد....به خود می پیچد عشق از این همه فریاد.....

‌در حیرتَم که دیده ازاوبَر نداشتمْدل راچگونه بُرذ که چَشمم خ...

حس و حالم شبیهِ تهران استبا هوایی به عشق، آلودهحل بحران نمی ...

💔 💔 💔 در شَبی مَهتاب زلفش،،، دِل زِ دَستانَم رُبود گوئیا زآ...

جیمین فیک زندگی پارت ۱۱۰# پارت اخر

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط