پارت38🌼
پارت38🌼
شوگا: ایلین با اعضا رفت خونه منم رفتم سمت خونه پدر مادرم یه حسی بهم میگفت قبول نمیکنن ولی باز خواستم شانسمو امتحان کنم و رفتم
(علامت باباش☆
علامت مامانش♡)
♡سلام پسرم خوش امدی
شوگا: سلام مامان بابا کجاست
☆رفت مغازه الان میاد
شوگا: اهاا راستش میخواستم یچزی بهتون بگم
♡خب بگو پسرم
شوگا: خبب راستش مامان و بابای ایلین از ایران امدن کره خیلی خانواده خوبی داره ما تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم
♡چییی با اون دختره ی ایرانی نه امکان نداره
☆از مغازع داشتم میومدم دیدم شوگا امده و داره در مورد ازدواج صحبت میکنه
شوگا: اماا مامان من عاشقشم
♡نهه من اونو نمیخوام اون دختره ی هرزه
شوگا: وقتی به ایلین گفت هرزه خیلی اعصابم خورد شد و دستمو بلند کردم
☆عه عجبی الانم میخوام بخاطر اون دختره مامانتو بزنی
شوگا: اشکام پشت سره هم میریختن
و یه بعض گلوم رو گرفته بود
شما هیچ وقت به تصمیم من احترام نزاشتین اونموقع هم نزاشتین من خواننده شم اما من تلاشمو کردم حالا هم میرم و با ایلین ازدواج میکنم و پیش مامان بابای اونا زندگی میکنم اونا مامان بابای منم نه شمااا
♡عه من تو رو بزرگ کردم الان بخاطر اون دختره میخوای منو ول کنی
شوگا: این تصمیم شما بود الانم خدافظ..
☆ای پسره ی👺
شوگا: خیلی ناراحت شده بودم زود حرفام رو زدم و از اونجا رفتم..
شوگا: ایلین با اعضا رفت خونه منم رفتم سمت خونه پدر مادرم یه حسی بهم میگفت قبول نمیکنن ولی باز خواستم شانسمو امتحان کنم و رفتم
(علامت باباش☆
علامت مامانش♡)
♡سلام پسرم خوش امدی
شوگا: سلام مامان بابا کجاست
☆رفت مغازه الان میاد
شوگا: اهاا راستش میخواستم یچزی بهتون بگم
♡خب بگو پسرم
شوگا: خبب راستش مامان و بابای ایلین از ایران امدن کره خیلی خانواده خوبی داره ما تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم
♡چییی با اون دختره ی ایرانی نه امکان نداره
☆از مغازع داشتم میومدم دیدم شوگا امده و داره در مورد ازدواج صحبت میکنه
شوگا: اماا مامان من عاشقشم
♡نهه من اونو نمیخوام اون دختره ی هرزه
شوگا: وقتی به ایلین گفت هرزه خیلی اعصابم خورد شد و دستمو بلند کردم
☆عه عجبی الانم میخوام بخاطر اون دختره مامانتو بزنی
شوگا: اشکام پشت سره هم میریختن
و یه بعض گلوم رو گرفته بود
شما هیچ وقت به تصمیم من احترام نزاشتین اونموقع هم نزاشتین من خواننده شم اما من تلاشمو کردم حالا هم میرم و با ایلین ازدواج میکنم و پیش مامان بابای اونا زندگی میکنم اونا مامان بابای منم نه شمااا
♡عه من تو رو بزرگ کردم الان بخاطر اون دختره میخوای منو ول کنی
شوگا: این تصمیم شما بود الانم خدافظ..
☆ای پسره ی👺
شوگا: خیلی ناراحت شده بودم زود حرفام رو زدم و از اونجا رفتم..
۱۱.۲k
۱۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.