اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
پارت ۵۵
(ویو نابی)
درگیر بودم که.....هیونگ سو با خنده اومد....
هیونگ سو: برات سورپرایز دارم
نابی: چه سورپرایزی
دستم گرفت به حیات خونه رفتیم خونه مامانی برای خودش یک
قصر بود حیات خیلی بزرگی داشت که گل های مختلف و تاب و فواره.....
و میز و صندلی چیده شده بود داخل حیات یک اتاق کار بزرگ بود که خیلی
خوشگل بود از بیرون هیونگ سو دستم کشید و به سمت اتاق کار رفتیم..........
وقتی وارد شدیم اتاق کار خیلی خوشگل بود که کلی بوم نقاشی و کلی.....
مداد رنگی های مختلف و دفتر های طراحی در اندازه مختلف بود و وسایل
مجستمه سازی بود و با گل پیچک اتاق تریین شده بود
هیونگ سو: این برای تو .....خوشت اومد
خیلی ذوق کردم
نابی: وای ممنون ....
محکم بغلش کردم
هیونگ سو : خواهش..... ولی مامانی هم کلی ایده داد
از بغلش اومدم بیرون
نابی: واقعا خوشحالم کردی.....تو بهترینی
خندید و
هیونگ سو : معلومه ...... ولی یادت نره امشب می ریم بار
نابی: یادم.....بزار بقیه طراحی هام تموم کنم
هیونگ سو: اوکی ...
بعدش هیونگ سو رفت منم بعد از چند ساعت طراحی هام تموم کردم
به سمت داخل خونه رفتم تقریباً ساعت ۷ شب بود سریع به سمت حموم
رفتم دوش گرفتم روتین پوستی انجام دادم......
لباس پوشیدم و یکم میکاپ کردم به سمت طبقه پایین رفتم و.....
هیونگ سو آماده بود نشسته بود منتظر من بود دیگه راه افتادیم به سمت
بار و وقتی رسیدیم..................
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.