سلطنت راز آلود
//سلطنت راز آلود//
پارت 25
راه سرنوشت از پيش آن ها را بهم وصل کرده بود
و حال در میان جنگ از سیاست قدرت طلبی و عشق ناپایدار در نبرد بودن پا گذاشته به منجلابی که هیچ راه خروجی ندارد این گونه راه سرنوشت را در پیش گرفته اند
در های کلیسا باز شدن و الویز با قدم های آهسته بر روی فرش قرمز راه میرفت نگاه همه افراد کلیسا بر روی عروس بود
[ اسلاید ۲ کلیسا ] که صورتش تمام با توری سفید پوشانده شده بود
شاهزاده از انتها کلیسا نگاهش بر روی عروس اش قفل شد برای لحظه تمام احساسات که داشت را فراموش کرد و فقد به فرشته زیبا که به سمتش میآمد نگاه کرد
لبخند زیبایی بر روی لب هایش نقش بست لبخندی که هیچ کس همانندش را ندیده بودند الویز از لبخند او مبهوت ماند به انتها کلیسا رسید و مقابل شاهزاده ایستاد اما در کسری از ثانیه نگاه شاهزاده تعقیر یافت
و هیچ گونه حسی را نمیتوانست از آن چشمان خاکستری اش تشخیص بدهد با کلمات که کشیشی بیان کرد نگاهش را از او گرفته و به سمته کشیشی برگشتن
......ما اینجا جمع شدیم تا شاهد همراه شدن این زوج باشیم و شاهد سوگند هایشان باشیم
پس شما شاهزاده جیمین و پادشاه آینده ایتالیا سوگند یاد میکنید که در هر شرایطی کنار همسرتان باشید و او را از اعتماد و عشق خود برخودار کنید
شاهزاده با تمام بی حسی وجودش به یا چهره خنثی در چشمان الویز خیره شد او از نگاه بی حس شاهزاده احساس خلع شد
جیمین : بله من سوگند یاد میکنم که در همیشه در کنار او باشم و او را از عشق و اعتماد خود برخوردار کنم
تحکم در لحنش بود اما در خالی از هر گونه احساسی و این هر لحظه بيشتر الویز را ناامید میکرد حال نوبت او بود که سوگند ياد کنه و اين امر را به پایان برساند
.....شما الویز ریچی ملکه آینده کشور سوگند یاد میکنید که تا پای جان همراه و همدم همسر خود باشیم و او را از وارثی برای سلطنت برخوردار کنید
الویز : بله من سوگند یاد میکنم.........
شاهزاده از احساسی که در لحن همسرش موج میزد تعجب کرده آن کلمات اصلا شبیه به فریب نبود
....حال میتوانید همسرتان را ببنید
شاهزاده تور را از روی صورت آن دوشیزه کنار زد و لحظه خیلی به صورت معصوم شد
کشیش جام شراب طلائی را به سمته شاهزاده گرفت و او با هر دوستانش جام را گرفت و کمی از شراب قرمز رنگ را مزه کرد و سپس او را سمته همسرش گرفت الویز دستانش را بلند کرد و جام را از شاهزاده گرفت
و لبهایش را روی همان جایی که شاهزاده گذاشت بود گذاشت و یک باره همه شراب جام را سر کشید این نشانه عشق او به شاهزاده بود ،
پارت 25
راه سرنوشت از پيش آن ها را بهم وصل کرده بود
و حال در میان جنگ از سیاست قدرت طلبی و عشق ناپایدار در نبرد بودن پا گذاشته به منجلابی که هیچ راه خروجی ندارد این گونه راه سرنوشت را در پیش گرفته اند
در های کلیسا باز شدن و الویز با قدم های آهسته بر روی فرش قرمز راه میرفت نگاه همه افراد کلیسا بر روی عروس بود
[ اسلاید ۲ کلیسا ] که صورتش تمام با توری سفید پوشانده شده بود
شاهزاده از انتها کلیسا نگاهش بر روی عروس اش قفل شد برای لحظه تمام احساسات که داشت را فراموش کرد و فقد به فرشته زیبا که به سمتش میآمد نگاه کرد
لبخند زیبایی بر روی لب هایش نقش بست لبخندی که هیچ کس همانندش را ندیده بودند الویز از لبخند او مبهوت ماند به انتها کلیسا رسید و مقابل شاهزاده ایستاد اما در کسری از ثانیه نگاه شاهزاده تعقیر یافت
و هیچ گونه حسی را نمیتوانست از آن چشمان خاکستری اش تشخیص بدهد با کلمات که کشیشی بیان کرد نگاهش را از او گرفته و به سمته کشیشی برگشتن
......ما اینجا جمع شدیم تا شاهد همراه شدن این زوج باشیم و شاهد سوگند هایشان باشیم
پس شما شاهزاده جیمین و پادشاه آینده ایتالیا سوگند یاد میکنید که در هر شرایطی کنار همسرتان باشید و او را از اعتماد و عشق خود برخودار کنید
شاهزاده با تمام بی حسی وجودش به یا چهره خنثی در چشمان الویز خیره شد او از نگاه بی حس شاهزاده احساس خلع شد
جیمین : بله من سوگند یاد میکنم که در همیشه در کنار او باشم و او را از عشق و اعتماد خود برخوردار کنم
تحکم در لحنش بود اما در خالی از هر گونه احساسی و این هر لحظه بيشتر الویز را ناامید میکرد حال نوبت او بود که سوگند ياد کنه و اين امر را به پایان برساند
.....شما الویز ریچی ملکه آینده کشور سوگند یاد میکنید که تا پای جان همراه و همدم همسر خود باشیم و او را از وارثی برای سلطنت برخوردار کنید
الویز : بله من سوگند یاد میکنم.........
شاهزاده از احساسی که در لحن همسرش موج میزد تعجب کرده آن کلمات اصلا شبیه به فریب نبود
....حال میتوانید همسرتان را ببنید
شاهزاده تور را از روی صورت آن دوشیزه کنار زد و لحظه خیلی به صورت معصوم شد
کشیش جام شراب طلائی را به سمته شاهزاده گرفت و او با هر دوستانش جام را گرفت و کمی از شراب قرمز رنگ را مزه کرد و سپس او را سمته همسرش گرفت الویز دستانش را بلند کرد و جام را از شاهزاده گرفت
و لبهایش را روی همان جایی که شاهزاده گذاشت بود گذاشت و یک باره همه شراب جام را سر کشید این نشانه عشق او به شاهزاده بود ،
- ۹.۴k
- ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط