زندگی رویایی:پارت ۳۲
زندگی رویایی:پارت ۳۲
+کوک..خیلی قشنگه..(اسلاید۲)
-واقعا..خوشحالم خوشت آمده
منو کوک آماده شدیم(اسلاید۳)
+کوک انگار زنو شوهریم
-خوشت نیومده...
کوک همینجور میآمد نزدیک تر به دیوار رسیدم اونم از این موقعیت شو استفاده کرد و کیس رفتیم و گف
-بیب...هرچی اینجا اتفاق افتاد رو به ایدا نگی به وقتش به بهش میگم اوک
+ولی کوک فک نکنم الان هم ندونه
-منظورت چیه
+کوک..ددی..یعنی واقعا نمیدونی(کیوت)
-بیب الان میخورمت..اینکارا رو نکن
+یااا..دلت می...کوک من گشنمه
-بریم
باهم آمدیم بیرون و سوار ماشین شدیم دیگه اون بادیگارد نیمود تنهایی رفتیم تو ماشین کوک دستش رو نوازش وار رو رونام میکشید
و رانندگی میکرد بعد چند مین رسیدم کافه پیاده شدیم و رفتیم داخل وایب خوبی داشت این کافه رفتم رو یکی از صندلیای کنار پنجره نشستم کوک رفت سفارش بده بعد چند مین اند نشست جفتم
+چی سفارش دادی؟؟(ذوق)
-چیزای که دوس داری
+کوک...خیلی دوست دارم
-من عاشقشم
+کوک..خیلی قشنگه..(اسلاید۲)
-واقعا..خوشحالم خوشت آمده
منو کوک آماده شدیم(اسلاید۳)
+کوک انگار زنو شوهریم
-خوشت نیومده...
کوک همینجور میآمد نزدیک تر به دیوار رسیدم اونم از این موقعیت شو استفاده کرد و کیس رفتیم و گف
-بیب...هرچی اینجا اتفاق افتاد رو به ایدا نگی به وقتش به بهش میگم اوک
+ولی کوک فک نکنم الان هم ندونه
-منظورت چیه
+کوک..ددی..یعنی واقعا نمیدونی(کیوت)
-بیب الان میخورمت..اینکارا رو نکن
+یااا..دلت می...کوک من گشنمه
-بریم
باهم آمدیم بیرون و سوار ماشین شدیم دیگه اون بادیگارد نیمود تنهایی رفتیم تو ماشین کوک دستش رو نوازش وار رو رونام میکشید
و رانندگی میکرد بعد چند مین رسیدم کافه پیاده شدیم و رفتیم داخل وایب خوبی داشت این کافه رفتم رو یکی از صندلیای کنار پنجره نشستم کوک رفت سفارش بده بعد چند مین اند نشست جفتم
+چی سفارش دادی؟؟(ذوق)
-چیزای که دوس داری
+کوک...خیلی دوست دارم
-من عاشقشم
۳۹۹
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.