پارت 23 خون ملکه خاص
پارت 23 خون ملکه خاص
که گفتم پس اینجا رویا های منه کنار کسی که دوسش دارم تو ی کشور جادویی و بی جنگ و دعوا عالیه
که کوک گفت رسیدیم می تونی پیاده بشی منم مثل جت پیاده شدم و بعدش دستم رو گرفتم و وارد مغازه شدیم که چشم منم به لباس ی لباس عروس محشره افتاد لباس عروس رویاهام که به کوک گفتم من میخوام اونو پرو کنم کوک هم با تمام سردی گفت اوکی و بعد به فروشنده اشاره داد تا لباس عروس رو برای من آماده کنه که بپوشم وقتی اون لباس رو پوشیدم و از اتاق پرو در اومدم همه شکه شده بودن کوک هم که معلوم بود غرق زیبایی پرنسس شده بود
« ویو کوک »
منتظر ا.ت بودم تا از اتاق پرو بیاد بیرون بعد چند دقیقه بالاخره اومد بیرون خیلی خوشگل شده بود نه دیگه مطمئنم که عاشقش شدم
« ویو ا.ت »
کوک رو چند بار صدا زدم بالاخره جواب داد گفت
هوم
+ مگه کری
_ حواسم نبود چی گفتی
+ میگم این چطور
_ خوبع
+ همین خوبع دو دقیقه پیش داشت منو نگاهش میخورد پس من میرم لباس های خودم رو بپوشم تا بریم برای تو کت و شلوار بخریم
_ تو کفش نمیخوای
+ قبلاً گرفتم
_ اها پس اوک
خلاصه بعد چند ساعت کلی خرید کردیم و خیلی خوش گذشت تازه رفتیم ی رستوران کلی غذای عجیب و خوش مزه هم خوردیم و برگشتیم به خونه تقریباً شب شده بود که ما دو تا مثل جنازه ها رفتیم سمت اتاقمون و لباس هامون رو عوض کردیم و بعد تا خود فرداش خوابیدیم
« صبح ویو ا.ت »
از خواب بیدار شدم کوک نبود پس سریع از جام پاشدم و رفتم سمت پله ها که کوک رو دیدم که داره صبحانه درست میکنه که ...
« پایان پارت 23 »
که گفتم پس اینجا رویا های منه کنار کسی که دوسش دارم تو ی کشور جادویی و بی جنگ و دعوا عالیه
که کوک گفت رسیدیم می تونی پیاده بشی منم مثل جت پیاده شدم و بعدش دستم رو گرفتم و وارد مغازه شدیم که چشم منم به لباس ی لباس عروس محشره افتاد لباس عروس رویاهام که به کوک گفتم من میخوام اونو پرو کنم کوک هم با تمام سردی گفت اوکی و بعد به فروشنده اشاره داد تا لباس عروس رو برای من آماده کنه که بپوشم وقتی اون لباس رو پوشیدم و از اتاق پرو در اومدم همه شکه شده بودن کوک هم که معلوم بود غرق زیبایی پرنسس شده بود
« ویو کوک »
منتظر ا.ت بودم تا از اتاق پرو بیاد بیرون بعد چند دقیقه بالاخره اومد بیرون خیلی خوشگل شده بود نه دیگه مطمئنم که عاشقش شدم
« ویو ا.ت »
کوک رو چند بار صدا زدم بالاخره جواب داد گفت
هوم
+ مگه کری
_ حواسم نبود چی گفتی
+ میگم این چطور
_ خوبع
+ همین خوبع دو دقیقه پیش داشت منو نگاهش میخورد پس من میرم لباس های خودم رو بپوشم تا بریم برای تو کت و شلوار بخریم
_ تو کفش نمیخوای
+ قبلاً گرفتم
_ اها پس اوک
خلاصه بعد چند ساعت کلی خرید کردیم و خیلی خوش گذشت تازه رفتیم ی رستوران کلی غذای عجیب و خوش مزه هم خوردیم و برگشتیم به خونه تقریباً شب شده بود که ما دو تا مثل جنازه ها رفتیم سمت اتاقمون و لباس هامون رو عوض کردیم و بعد تا خود فرداش خوابیدیم
« صبح ویو ا.ت »
از خواب بیدار شدم کوک نبود پس سریع از جام پاشدم و رفتم سمت پله ها که کوک رو دیدم که داره صبحانه درست میکنه که ...
« پایان پارت 23 »
۱.۸k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.