تنها ترین عاشق
#تنهاترینعاشق
#پارت7
#متین
رسیدیم پارک...
داشتیم قدم میزدیم که یهو چشمم خورد به جایی که واسه اولین بار به نیکا گفته بودم دوست دارم... حالم بد جوری خراب شد رفتم سمت اون دیوار و همونجا نشستم شروع کردم به مرور خاطرات مثل دیوونه ها با خودم حرف میزدم..که ممد اومد سمتم...
#ممد
داشتیم قدم میزدیم که یهو متین چشمش خورد به دیوار رو به رومون و قفل شد...
چند مین بعد دویید سمت دیوار و شروع کرد واسه خودش حرف زدن و با انگشت نشون دادن...نمیفهمیدم چی میگه خیلی زیر لب حرف میزد..رفتم سمتش و گفتم
+متین داداش چیشده خوبی؟
_آره با خاطراتش خوبم🥲
+هووف متین
_جانم...
+بسه دیگه سخته میدونم ولی باید با رفتنش کنار بیای
_ممد الان همین اتفاق واسه خودتم می افتاد همینو میگفتی؟
+داداش چیکار کنم آروم شی؟
_هیچی فقط تنهام بزارین میخام برم خونه خودم تا حالم خوب نشده سراغمو نگیرین خوب شدم بهت زنگ میزنم
+متین روانی شدی؟
_هه، آره ممد از تو انتظار نداشتم فکر میکردم حداقل تو یکی درکم میکنی حالاعم برو...
+چی میگی متین
_همین که شنیدی هرچی بین رفاقت ما بوده تمومه رفیق نیم راه...
+برو بابا هروقت حالت بده هزارچی به ما میگی
_ممد گمشو فقط
+خدافس باو...پانی بیا بریم ولش کن
*ولی ممد نباید تو این حالش ولش کنیم این الان تو حال خودش نیس یچی میگه واسه خودش
+پانی میای یا برم؟
_پانیذ خانم برو عشقت منتظرته
*خدافس متین:)
_بای..
#متین
همونجا نشستم و بغضم ترکید...آخه یه آدم مگ چقد صبر داره هم از رفیق هم از عشق اونم هم زمان...خدایا شکرت که آدما رو بهم نشون دادی...
ادامه دارد...
اینم یه پارت ریز خدمت شوما حمایتا بالا بره بازم میزارم
#پارت7
#متین
رسیدیم پارک...
داشتیم قدم میزدیم که یهو چشمم خورد به جایی که واسه اولین بار به نیکا گفته بودم دوست دارم... حالم بد جوری خراب شد رفتم سمت اون دیوار و همونجا نشستم شروع کردم به مرور خاطرات مثل دیوونه ها با خودم حرف میزدم..که ممد اومد سمتم...
#ممد
داشتیم قدم میزدیم که یهو متین چشمش خورد به دیوار رو به رومون و قفل شد...
چند مین بعد دویید سمت دیوار و شروع کرد واسه خودش حرف زدن و با انگشت نشون دادن...نمیفهمیدم چی میگه خیلی زیر لب حرف میزد..رفتم سمتش و گفتم
+متین داداش چیشده خوبی؟
_آره با خاطراتش خوبم🥲
+هووف متین
_جانم...
+بسه دیگه سخته میدونم ولی باید با رفتنش کنار بیای
_ممد الان همین اتفاق واسه خودتم می افتاد همینو میگفتی؟
+داداش چیکار کنم آروم شی؟
_هیچی فقط تنهام بزارین میخام برم خونه خودم تا حالم خوب نشده سراغمو نگیرین خوب شدم بهت زنگ میزنم
+متین روانی شدی؟
_هه، آره ممد از تو انتظار نداشتم فکر میکردم حداقل تو یکی درکم میکنی حالاعم برو...
+چی میگی متین
_همین که شنیدی هرچی بین رفاقت ما بوده تمومه رفیق نیم راه...
+برو بابا هروقت حالت بده هزارچی به ما میگی
_ممد گمشو فقط
+خدافس باو...پانی بیا بریم ولش کن
*ولی ممد نباید تو این حالش ولش کنیم این الان تو حال خودش نیس یچی میگه واسه خودش
+پانی میای یا برم؟
_پانیذ خانم برو عشقت منتظرته
*خدافس متین:)
_بای..
#متین
همونجا نشستم و بغضم ترکید...آخه یه آدم مگ چقد صبر داره هم از رفیق هم از عشق اونم هم زمان...خدایا شکرت که آدما رو بهم نشون دادی...
ادامه دارد...
اینم یه پارت ریز خدمت شوما حمایتا بالا بره بازم میزارم
۲.۶k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.