دخترباغبان
#دختر_باغبان 🌱
#پارت_32
+بعد از اینکه از شوگا اجازه گرفتم به سمت خونمون رفتم و چند تقه ای به در زدم که بابام درو باز کرد از اونجایی که خیلی بابایی بودم خودمو لوس کردم و پریدم بغل بابام.
+بابا جونم دلم برات تنگ شده بود (لوس)
ب ا/ت: آخه این لوس بودن تو روی کی رفته.
+از بغل بابام جدا شدم و رفتم پیش جیهوپ داداشم.
+سلام داداشی
& سلام آتیش پاره.
+روی کاناپه پیششون نشستم.
ب ا/ت:ارباب که اذیتت نمیکنه؟
+نه
& فک کنم به جای اینکه ارباب ا/ت رو اذیت کنه ا/ت اربابو اذیت میکنه.
+با داداشم و بابام درحال صحبت بودم که یه پیامک اومد روی گوشیم
(شوگا:دیر وقته بیا عمارت)
+این شماره منو از کجا آورده بود.
از بابام و جیهوپ خداحافظی کردم و به سمت عمارت رفتم و در عمارت رو باز کردم و رفتم داخل عمارت.
شوگا روی کاناپه نشسته بود و داشت یه برگه هایی رو چک میکرد.
ــ میخواستی نیای
+ببخشید زمان از دستم در رفت.
ــ اشکالی نداره برو.
+رفتم توی اتاق و خودمو پرت کردم روی تخت
و از خستگی زیاد خواب رفتم.
....
+با احساس خفگی زیادی از خواب بیدار شدم و دیدم توی بغل کسی محکم گرفته شدم.
سرمو آوردم بالا تر که دیدم توی بغل شوگام.
+آهای ولم کن له شدم
هرچی کردم دیدم که از خواب بیدار نمیشه.
زل زدم به صورتش یکم که توجه کردم این چقدر تو خواب کیوته چنگده شبیه گربه هاست.
یعنی این همونه که دیروز نزدیک بود منو خفه کنه.
از اونجایی که کرمم گرفته بود دستمو گذاشتم رو لپش و لپش رو آروم کشیدم ولی خدایی خیلی نرمه لپش دوست داشتم بوسش کنم که دیدم بیدار شده و داره نگام میکنه.
ــ داری چیکار میکنی؟(خواب آلود)
ادامه دارد...............🌱
#پارت_32
+بعد از اینکه از شوگا اجازه گرفتم به سمت خونمون رفتم و چند تقه ای به در زدم که بابام درو باز کرد از اونجایی که خیلی بابایی بودم خودمو لوس کردم و پریدم بغل بابام.
+بابا جونم دلم برات تنگ شده بود (لوس)
ب ا/ت: آخه این لوس بودن تو روی کی رفته.
+از بغل بابام جدا شدم و رفتم پیش جیهوپ داداشم.
+سلام داداشی
& سلام آتیش پاره.
+روی کاناپه پیششون نشستم.
ب ا/ت:ارباب که اذیتت نمیکنه؟
+نه
& فک کنم به جای اینکه ارباب ا/ت رو اذیت کنه ا/ت اربابو اذیت میکنه.
+با داداشم و بابام درحال صحبت بودم که یه پیامک اومد روی گوشیم
(شوگا:دیر وقته بیا عمارت)
+این شماره منو از کجا آورده بود.
از بابام و جیهوپ خداحافظی کردم و به سمت عمارت رفتم و در عمارت رو باز کردم و رفتم داخل عمارت.
شوگا روی کاناپه نشسته بود و داشت یه برگه هایی رو چک میکرد.
ــ میخواستی نیای
+ببخشید زمان از دستم در رفت.
ــ اشکالی نداره برو.
+رفتم توی اتاق و خودمو پرت کردم روی تخت
و از خستگی زیاد خواب رفتم.
....
+با احساس خفگی زیادی از خواب بیدار شدم و دیدم توی بغل کسی محکم گرفته شدم.
سرمو آوردم بالا تر که دیدم توی بغل شوگام.
+آهای ولم کن له شدم
هرچی کردم دیدم که از خواب بیدار نمیشه.
زل زدم به صورتش یکم که توجه کردم این چقدر تو خواب کیوته چنگده شبیه گربه هاست.
یعنی این همونه که دیروز نزدیک بود منو خفه کنه.
از اونجایی که کرمم گرفته بود دستمو گذاشتم رو لپش و لپش رو آروم کشیدم ولی خدایی خیلی نرمه لپش دوست داشتم بوسش کنم که دیدم بیدار شده و داره نگام میکنه.
ــ داری چیکار میکنی؟(خواب آلود)
ادامه دارد...............🌱
- ۵.۵k
- ۱۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط