پارت ۱۴ فصل ۲ شوهر خون آشام من (آخرین ماه گمشده)😉😉
پارت ۱۴ فصل ۲ شوهر خونآشام من (آخرین ماه گمشده)😉😉
*ویو جونگ کوک*
دلم نمی خواست گریشو ببینم پس دست لونا رو گرفتم
رفتیم تو اتاق
*پایان ویو*❤️
لونا:میون حالت خوبه
میونجئونگ:نه *بی حال *
لونا: (میره میونجئونگ رو بغل میکنه )
ببین میون ماحقیقتو میدونیم
میونجئونگ:کودوم حقیقت؟*بغض،اروم*
لونا:ما میدونیم تو هوش مصنوعی نیستی
واینکه اینم میدونیم که پدر مادرتو از دست
دادی وفلجی همرو میدونیم یینا*مهربون*
میونجئونگ:*خودشو با گریه بیشتر تو بغل لونا جامیده*
حالا که.... هق حقیقتو میدونید.....هق میخواین ولم کنید..هق ...آره
(گریه شدید)😭😭
لونا :نه عزیزم ما تنهات نمیزاریم اتفا قا بر اکس میخوام یه سوال
ازت بپرسم*مهربون،سر میونجئونگ رو ناز میکنه*
میونجئونگ:بپرس .. هق*گریه*
لونا: منو بابایی تو دنیایه واقعیم داریم ازدواج میکنیم
ما تصمیم گرفتیم تو رو به فرزندی بگیریم تو مشکلی نداری؟
(مهربون،درحال بوسیدن سر میونجئونگ )
میونجئونگ:واقعا این کارو برام میکنین مامان*اشکاشو پاک میکنه*
پایان پارت۱۴☺️☺️
*ویو جونگ کوک*
دلم نمی خواست گریشو ببینم پس دست لونا رو گرفتم
رفتیم تو اتاق
*پایان ویو*❤️
لونا:میون حالت خوبه
میونجئونگ:نه *بی حال *
لونا: (میره میونجئونگ رو بغل میکنه )
ببین میون ماحقیقتو میدونیم
میونجئونگ:کودوم حقیقت؟*بغض،اروم*
لونا:ما میدونیم تو هوش مصنوعی نیستی
واینکه اینم میدونیم که پدر مادرتو از دست
دادی وفلجی همرو میدونیم یینا*مهربون*
میونجئونگ:*خودشو با گریه بیشتر تو بغل لونا جامیده*
حالا که.... هق حقیقتو میدونید.....هق میخواین ولم کنید..هق ...آره
(گریه شدید)😭😭
لونا :نه عزیزم ما تنهات نمیزاریم اتفا قا بر اکس میخوام یه سوال
ازت بپرسم*مهربون،سر میونجئونگ رو ناز میکنه*
میونجئونگ:بپرس .. هق*گریه*
لونا: منو بابایی تو دنیایه واقعیم داریم ازدواج میکنیم
ما تصمیم گرفتیم تو رو به فرزندی بگیریم تو مشکلی نداری؟
(مهربون،درحال بوسیدن سر میونجئونگ )
میونجئونگ:واقعا این کارو برام میکنین مامان*اشکاشو پاک میکنه*
پایان پارت۱۴☺️☺️
۲.۳k
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.