پارت ۱۵ فصل۲ شوهر خون آشام من*آخرین ماه گمشده*❤️
پارت ۱۵ فصل۲ شوهر خونآشام من*آخرین ماه گمشده*❤️
لونا:معلومه که این کارو برات انجام میدیم دخترم*مهربون*
میونجئونگ:م...مامان*اروم دم گوش لونا*
لونا:جانم*مهربون*
میونجئونگ:ب... بابا تو دنیایه واقعیم انقد ترسناکه *ترس*
لونا: عزیزم اون فقط نگرانته میخوای با بابایی تنها صحبت کنی*مهربون*
میونجئونگ:ا..آخه..میترسم ازش*ترس*
لونا:ترس نداره که دخترم*مهربون*
میونجئونگ:م...مثلا چی بگم*نگران ترسیده*
لونا:امم مثلا بگو بابایی چرا انقد دعوام میکنی*مهربون*
میونجئونگ:ب...باشه *لبخند،استرس*
لونا :خب پس بریم نهار بوخوریم بعد تو بیا با بابا حرف بزن خب*مهربو،درحال ناز کردن سر میون*
میونجئونگ:ب...باشه*خنده،استرس*
ویو میونجئونگ
با مامان رفتیم سمت میز نهار همه پیش هم بودن مامانمم رفت
پیش بابام نشست تنها جایی که مونده بود صندلی سمت چپ بابام
بود*نکته:لونا سمت راست کوک نشسته*منم رفتم همونجا نشستم
🤦♀️🤦♀️
*پایان ویو*
*ویوکوک*
داشتم بالونا حرف میزدم گف بعد غذا برم با میون حرف بزنم
*پایان ویو*
لونا:کوک فقط باهاش مهربون باش خب من تازه آرومش کردم *در گوش کوک*
کوک:نترس عزیزم حواسم هست*در گوش لونا*
میونجئونگ:پ...بابا میشه برام سوپ بکشی*لبخند*
کوک:حتما عزیزم*مهربون*
پایان پارت۱۵😊😊
لونا:معلومه که این کارو برات انجام میدیم دخترم*مهربون*
میونجئونگ:م...مامان*اروم دم گوش لونا*
لونا:جانم*مهربون*
میونجئونگ:ب... بابا تو دنیایه واقعیم انقد ترسناکه *ترس*
لونا: عزیزم اون فقط نگرانته میخوای با بابایی تنها صحبت کنی*مهربون*
میونجئونگ:ا..آخه..میترسم ازش*ترس*
لونا:ترس نداره که دخترم*مهربون*
میونجئونگ:م...مثلا چی بگم*نگران ترسیده*
لونا:امم مثلا بگو بابایی چرا انقد دعوام میکنی*مهربون*
میونجئونگ:ب...باشه *لبخند،استرس*
لونا :خب پس بریم نهار بوخوریم بعد تو بیا با بابا حرف بزن خب*مهربو،درحال ناز کردن سر میون*
میونجئونگ:ب...باشه*خنده،استرس*
ویو میونجئونگ
با مامان رفتیم سمت میز نهار همه پیش هم بودن مامانمم رفت
پیش بابام نشست تنها جایی که مونده بود صندلی سمت چپ بابام
بود*نکته:لونا سمت راست کوک نشسته*منم رفتم همونجا نشستم
🤦♀️🤦♀️
*پایان ویو*
*ویوکوک*
داشتم بالونا حرف میزدم گف بعد غذا برم با میون حرف بزنم
*پایان ویو*
لونا:کوک فقط باهاش مهربون باش خب من تازه آرومش کردم *در گوش کوک*
کوک:نترس عزیزم حواسم هست*در گوش لونا*
میونجئونگ:پ...بابا میشه برام سوپ بکشی*لبخند*
کوک:حتما عزیزم*مهربون*
پایان پارت۱۵😊😊
۱.۱k
۰۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.