پارت۱۲ فصل۲ شوهر خون آشام من *آخرین ماه گمشده*🤍🐰🐰🐰
کوک:چی.... چیشد؟*نگران،دستشو ول میکنه*
میونجئونگ:چ...چرا هی....منو..دعوا..میکنی
..مگه....چی...هق..چیکار هق...کردم..باهات*داد،گریه*
ویولونا
الانباید وارد بازی میشدیم رفتم تو اتاقم
ووارد بازی شدم
*پایان ویو*
لونا:همهباهم وارد بازی شدیم
وقتی رسیدیم صدا گریه از آشپز خونه میومد
لونا:رفتیم اونجا و دیدم میونجئونگ
داره با گریه وداد حرف میزنه
تهیونگ:کوک*داد*
لونا:میونجئونگ سریع رفت تو بغل جیمین
میونجئونگ: عمو..هق...عمو*داد گریه*
جیمین:هیش هیش جانم*بغلشمیکنه*
کوک:م...من متاسفام دخ*میونجئونگ نمیزارهحرفشو ادامه بده*
میونجئونگ:بسههه.......دیگه اسم منو هق...به زبونت نیار*گریه*
تهیونگ:کوک برو تواتاقت*داد،میره پیش میون*
تهیونگ:عمو جون خوبی*بغلش میکنه*
کوک:تهیونگ...من نمیرم *عصبی*
پایان پارت۱۲😊😊
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.