زیباترین عشق
#زیباترین_عشق
#پارت_5۶
ارسلان _ای درد دارم دکتر
فرید _بیدار شدی
معلومه باید درد داشته باشی
یعنی میخوای نداشته باشی 😂
بلند شو تکون بده خودتو 1ماه اینجا خوردی خوابیدی ها
ارسلان _شوخی نکن یه چیز بهم بزن حالم بده
فرید _شرط داره
ارسلان _چی
فرید _چیزایی که میگم رو قشنگ روشون فک کن و جوابمو همینجا بده
خب
سوال 1
تو چی یادته
ارسلان _ینی چی
خب مامانم بابام داداشم
فرید _خب یادته تصادف کردی
ارسلان _اصلا من تصادف نکردم
فرید _وای
خب بزا بیشتر بپرسم چیزایی که تو اواخر اتفاق افتاد چیا بودن؟
ارسلان _عه یادمه اومدم ترکیه
تو شرکت مدیر عامل بودم
دیگه یادمه اها
نمیدونم اینو خوب یادم نیس ولی یه شک عمیق بهم وارد شد قشنگ یادم نیس ولی اون درد هایی که میکشیدم یادمه
فرید _خب اون شکه چی بود
ارسلان _وای دکتر خسته شدم
فرید _به خودت فشار بیار
ارسلان _خبب واستا یه لیوان آب بدید
فرید _بیا
ارسلان _یادم نمیاد فقط میدونم حالم بسیار بد بود اصلا
وقایع اون رو نمیدونم که چی شد اینجوری شدم
فرید_خونتونو میشناسی
ارسلان _اره ولی فک کنم تو استانبول بود خیابونشم یادمه همه چی شد یادمه
فرید _از کی این خونه رو داشتید؟
ارسلان _از 14 سالگی
فرید _خب
ببین من شناختی ازت ندارم نمیدونم
مطمئن نیستم فکر کنم تو فراموشی حافظه کوتاه مدت گرفتی یعنی تقریبا اتفاقاتی که تو 5 سال پیش به الان افتاده یادت نیس
ارسلان _دکتر چی میگی مگه من چم شد اینجوری شدم
دکتر _والا منم نمیدونم فقط تو رو تو ماشین تصادف کرده بیرون آوردم و نجاتت دادم
ارسلان _مامانم کجاس بابام کجاس
فرید _نمیدونم ولی خوبه خونتونو یادته بریم اونجا درست میشه!
ارسلان _دکتر حالا بیا بهم یه چیزی بزن دیگه
فرید_باشه
دیانا _ممد بیا این درو باز کنننن
ممد _چی دیانا چی شده
دیانا _بزار من برم التماست میکنم
نشستم و به پاش چسبیدم تروخدااا بزار برم ترووو خدااا ممدد
ممد _دیانا پاشو چیکار میکنی
دیانا _ترووو خدا
ممد _محافظ
محافظ_بله
ممد _ببریدش داخل بیا اتاقم کارت دارم
محافظ _باشه چشم
بردمش انداختمش تو دوباره جیغ کشید اَههه
برم ببینم چی میگه این ممد
در زدم و رفتم داخل
ممد_مطمئنی ارسلان نابود شده؟
محافظ_اونجور ک تصادف کرد اره 🤷♂
ممد _نه میگم دیدی مرد نفسش قط شد
محافظ _نه
ممد _ابلح
از فردا میری خونشو چک میکنی تمام اطلاعاتش رو بدست میاری چش شده کجاعه چطوره
محافظ _چشم
ممد _حالا برو
#پارت_5۶
ارسلان _ای درد دارم دکتر
فرید _بیدار شدی
معلومه باید درد داشته باشی
یعنی میخوای نداشته باشی 😂
بلند شو تکون بده خودتو 1ماه اینجا خوردی خوابیدی ها
ارسلان _شوخی نکن یه چیز بهم بزن حالم بده
فرید _شرط داره
ارسلان _چی
فرید _چیزایی که میگم رو قشنگ روشون فک کن و جوابمو همینجا بده
خب
سوال 1
تو چی یادته
ارسلان _ینی چی
خب مامانم بابام داداشم
فرید _خب یادته تصادف کردی
ارسلان _اصلا من تصادف نکردم
فرید _وای
خب بزا بیشتر بپرسم چیزایی که تو اواخر اتفاق افتاد چیا بودن؟
ارسلان _عه یادمه اومدم ترکیه
تو شرکت مدیر عامل بودم
دیگه یادمه اها
نمیدونم اینو خوب یادم نیس ولی یه شک عمیق بهم وارد شد قشنگ یادم نیس ولی اون درد هایی که میکشیدم یادمه
فرید _خب اون شکه چی بود
ارسلان _وای دکتر خسته شدم
فرید _به خودت فشار بیار
ارسلان _خبب واستا یه لیوان آب بدید
فرید _بیا
ارسلان _یادم نمیاد فقط میدونم حالم بسیار بد بود اصلا
وقایع اون رو نمیدونم که چی شد اینجوری شدم
فرید_خونتونو میشناسی
ارسلان _اره ولی فک کنم تو استانبول بود خیابونشم یادمه همه چی شد یادمه
فرید _از کی این خونه رو داشتید؟
ارسلان _از 14 سالگی
فرید _خب
ببین من شناختی ازت ندارم نمیدونم
مطمئن نیستم فکر کنم تو فراموشی حافظه کوتاه مدت گرفتی یعنی تقریبا اتفاقاتی که تو 5 سال پیش به الان افتاده یادت نیس
ارسلان _دکتر چی میگی مگه من چم شد اینجوری شدم
دکتر _والا منم نمیدونم فقط تو رو تو ماشین تصادف کرده بیرون آوردم و نجاتت دادم
ارسلان _مامانم کجاس بابام کجاس
فرید _نمیدونم ولی خوبه خونتونو یادته بریم اونجا درست میشه!
ارسلان _دکتر حالا بیا بهم یه چیزی بزن دیگه
فرید_باشه
دیانا _ممد بیا این درو باز کنننن
ممد _چی دیانا چی شده
دیانا _بزار من برم التماست میکنم
نشستم و به پاش چسبیدم تروخدااا بزار برم ترووو خدااا ممدد
ممد _دیانا پاشو چیکار میکنی
دیانا _ترووو خدا
ممد _محافظ
محافظ_بله
ممد _ببریدش داخل بیا اتاقم کارت دارم
محافظ _باشه چشم
بردمش انداختمش تو دوباره جیغ کشید اَههه
برم ببینم چی میگه این ممد
در زدم و رفتم داخل
ممد_مطمئنی ارسلان نابود شده؟
محافظ_اونجور ک تصادف کرد اره 🤷♂
ممد _نه میگم دیدی مرد نفسش قط شد
محافظ _نه
ممد _ابلح
از فردا میری خونشو چک میکنی تمام اطلاعاتش رو بدست میاری چش شده کجاعه چطوره
محافظ _چشم
ممد _حالا برو
۱۵.۴k
۰۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.