رمان " ديدار دوباره "
رمان " ديدار دوباره "
پارت۳
امروز روزیی هست که زیاد کار داریم داخل هتل چون قرار بود یکی از کله گنده های آمریکا امروز برای مسافرت بیاد و چند هفته داخل هتل هست و ما کارمون سخت تره چون اونا خیلی حساسن
مثل هر روز آماده شدم و از خونه بیرون رفتم و به سمت هتل حرکت کردم ،وقتی وارد هتل شدم اول از همه به سوهی سلام گفتم و به سمت اتاق خدمتکارا رفتم تا لباسامو عوض کنم .
وقتی کارم تموم شد اومدم بیرون و شروع به تمیز کاری کردم .
آهی از خستگی کشیدم درسته نیم ساعت بیشتر نمیشد که اومده بودم ولی کار زیاد بود ولی بلاخره تموم شد به ساعت نگاه کردم دیگه الان وقتشه که بیان لباسمو مرتب کردم و آروم آروم رفتم کنار بقیه وایستادم برای استقبال .
بعد از چند مین اومدن چه خانواده ی مغروری بودن مرده خودش با یه کت و شلوار مشکی کلاسیک بود ولی مو نداشت زنش یک لباس ساتن پوشیده بود و موهاشو حالت داده بود که با ناز و عشوه کنار میزد هر چند ثانیه و یه دختر بزرگ همسن و سالای من داشت و یه پسر بچه ی کوچولو هم باهاشون بود حس کردم خیلی دیگه دارم نگاشون میکنم و دید میزنم سرمو انداختم پایین تا اونا با مدیر رفتن بالا من همینجوری سرم پایین بود.
وقتی اونا رفتن همه تند تند مشغول کار شدن
پارت۳
امروز روزیی هست که زیاد کار داریم داخل هتل چون قرار بود یکی از کله گنده های آمریکا امروز برای مسافرت بیاد و چند هفته داخل هتل هست و ما کارمون سخت تره چون اونا خیلی حساسن
مثل هر روز آماده شدم و از خونه بیرون رفتم و به سمت هتل حرکت کردم ،وقتی وارد هتل شدم اول از همه به سوهی سلام گفتم و به سمت اتاق خدمتکارا رفتم تا لباسامو عوض کنم .
وقتی کارم تموم شد اومدم بیرون و شروع به تمیز کاری کردم .
آهی از خستگی کشیدم درسته نیم ساعت بیشتر نمیشد که اومده بودم ولی کار زیاد بود ولی بلاخره تموم شد به ساعت نگاه کردم دیگه الان وقتشه که بیان لباسمو مرتب کردم و آروم آروم رفتم کنار بقیه وایستادم برای استقبال .
بعد از چند مین اومدن چه خانواده ی مغروری بودن مرده خودش با یه کت و شلوار مشکی کلاسیک بود ولی مو نداشت زنش یک لباس ساتن پوشیده بود و موهاشو حالت داده بود که با ناز و عشوه کنار میزد هر چند ثانیه و یه دختر بزرگ همسن و سالای من داشت و یه پسر بچه ی کوچولو هم باهاشون بود حس کردم خیلی دیگه دارم نگاشون میکنم و دید میزنم سرمو انداختم پایین تا اونا با مدیر رفتن بالا من همینجوری سرم پایین بود.
وقتی اونا رفتن همه تند تند مشغول کار شدن
۲.۱k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.