احمدشاملو



ﻫﯿﭻ ﺑﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺑﯽ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﺯ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﺑﺎ ﺑﺎﺩﻫﺎ
ﻭ ﻫﯿﭻ ﺟﻨﮕﻠﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺸﺪﻩ
ﻣﮕﺮ ﺑﺎ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻨﻢ
ﮐﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ
ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﺗﻮ
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﭙﯿﭽﺪ
ﺩﺭ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯾﻢ ...

#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۱)

‌از هجوم روشنایی شیشه های درتکان می خوردصبح شد آفتاب آمدچای ...

نامه هایی که خواننده ندارنداین روزها مچاله شده ام ، تا خورد...

بگذار که سرمست و غزلخوان من و خورشیدبالی بگشاییم و به سوی تو...

‌‌#خواجوی_کرمانی خبرت هست که در بادیهٔ هجر تو نیستتکیه گاهم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط