ا.ت ویو
ا.ت ویو
جیمین یکم دیر نکرد ایشششش دارم از گرسنگی میمیرم
ا.ت: جیمین(داد)
جمیمین:......
ا.ت: جیمین بیا دیگه ایششش یه حرفی بزن بفهمم زنده ای
دیگه داشتم نگران میشدم رفتم داخل اتاقش که کلا خشکم زد
ا.ت:(جیغ)
جیمین: زهرمار دارم لباس عوض میکنم بعد سرت و میندازی پایین و میای داخل
ا.ت: ببخشید باور کن من چیزی ندیدم
جیمین: معلومه
ا.ت: خب یه جوابی میدادی یه اهمی یه اوهومی میکردی که فکر نکنم مردی
جیمین: هوفففف قر نزن برو بیرون تا منم بیام
رفتم از اتاقش بیرون که خودشم اومد رفتیم غدا خوردیم منم رفتم گوشی بازی
جیمین یکم دیر نکرد ایشششش دارم از گرسنگی میمیرم
ا.ت: جیمین(داد)
جمیمین:......
ا.ت: جیمین بیا دیگه ایششش یه حرفی بزن بفهمم زنده ای
دیگه داشتم نگران میشدم رفتم داخل اتاقش که کلا خشکم زد
ا.ت:(جیغ)
جیمین: زهرمار دارم لباس عوض میکنم بعد سرت و میندازی پایین و میای داخل
ا.ت: ببخشید باور کن من چیزی ندیدم
جیمین: معلومه
ا.ت: خب یه جوابی میدادی یه اهمی یه اوهومی میکردی که فکر نکنم مردی
جیمین: هوفففف قر نزن برو بیرون تا منم بیام
رفتم از اتاقش بیرون که خودشم اومد رفتیم غدا خوردیم منم رفتم گوشی بازی
۶.۸k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.