part⁶¹
part⁶¹
_اون گوهر های با ارزشت رو هدر نده
جئون دخترش روی پاهاش نشوند و زلف های کوتاه خرمایی رنگش رو نوازش کرد و خمار و معتاد تیله های مشکی رنگ دخترک بود
+کوک من بد خرابکاری کردم....اصلا دست خودم نبود ، هوشیار نبودم!
_ عیبی نداره خودم حلش کردم؛ نیازی نیست دیگه نگران باشی...آشکار کردن حاصل عشقمون خودش مهر اتمام این قضایا هست!
ات خودش رو در آغوش همسرش سپرد و شروع به پرستیدن اش کرد... به این میگن عشق ! عشق شیرینه اما آدم رو وابسته میکنه حاضری در هر حالتی برای معشوقت کاری کنی اما همیشه شرایط به خوبی پیش نمیره
<<عشق حسی هست که زیبا و شیرینه اما تو موقعیت های اشتباه به وجود میاد>>
³⁵minutes later _ ویو ات
پرستار سرم رو از دستم جدا کرد و از اتاق خارج شد. خروجش مصادف با خروج جونگ کوک از حمام بود؛ از سر تا پا رصدش کردم و لبخندی ملموس زدم... با حوله ی سر موهای کوتاهش رو خشک کرد و بعد حوله رو به طرفی انداخت ، حوله کمرش رو سفت کرد و روی تخت نشست. با لبخند بهم خیره شد و بعد از گذر چند ثانیه ناگهان بلند شد
_داشت یادم میرفت!
به سمت کتش رفت و از داخل جیب کتش جعبه ای رو بیرون آورد و بعد به سمتم اومد و جعبه رو بهم داد، نگاهی کوتاه بهش کردم و بعد جعبه رو باز کردم؛ کلید ماشین بود و آرم روی کلید فراری بود!
+جونگ کوک....نیازی به این کار نبود
_برای ثابت کردن عشقم نسبت بهت این کمتر کاریه که میتونستم برات انجام بدم پرنسس من
A moth later
صدای گلوم گلوم قلبش زیبا بود، دست جونگ کوک رو از روی ذوق فشردم؛ اونم مثله من ذوق داشت! دکتر دستگاه از روی شکمم برداشت و بعد از تمیز کردن شکمم لباسم رو مرتب کردم
دکتر: سلامت بچه تون در بهترین درصد ممکن هست
+مراقب خوبی داشتم * نگاهی کوتاه به کوک
دکتر: خب میریم سراغ جنسیت
چشم انتطار به برگه داخل دستش خیره بودیم... ا
دکتر: خب تبریک میگم شما...
بعد از اینکه مجازات پدرم اونم بخاطر بچه ی تو شکمم لغو شد تمام فکر و ذکر این بود<دختر باشه> اونوقت زندگیش مداخله ای با سیاست نداره، اگه پسر باشه هم جون من در خطره هم جون بچه ام اونم میشه بازیچه سیاست! ( یادآوری: مجازات اولیه پدر ات منع حکومت بود و چندین نسل بعد از اون نمیتونستن تو تصمیمات کشور دخالت کنن و از اونجاکه ات حامل وارث خانواده جئون بود این مجازات به دستور خود رئیس جمهور یا همون جئون بزرگ برداشته شد )
دکتر : شما صاحب یک آقا پسر قوی شدید، تبریک میگم
الان باید چه ری اکشنی نشون میدادم، دل شوره ی قوی تو وجودم بود؛ از طرفی خوشحالی جونگ کوک ترس و دل شوره ام رو خنثی میکرد. من اون ات سابق نبودم؟
<<من خام احساساتم شدم و شجاعتم مطلق به کس دیگه ای بود>>
follow: ¹⁶⁷
like:⁵⁰
_اون گوهر های با ارزشت رو هدر نده
جئون دخترش روی پاهاش نشوند و زلف های کوتاه خرمایی رنگش رو نوازش کرد و خمار و معتاد تیله های مشکی رنگ دخترک بود
+کوک من بد خرابکاری کردم....اصلا دست خودم نبود ، هوشیار نبودم!
_ عیبی نداره خودم حلش کردم؛ نیازی نیست دیگه نگران باشی...آشکار کردن حاصل عشقمون خودش مهر اتمام این قضایا هست!
ات خودش رو در آغوش همسرش سپرد و شروع به پرستیدن اش کرد... به این میگن عشق ! عشق شیرینه اما آدم رو وابسته میکنه حاضری در هر حالتی برای معشوقت کاری کنی اما همیشه شرایط به خوبی پیش نمیره
<<عشق حسی هست که زیبا و شیرینه اما تو موقعیت های اشتباه به وجود میاد>>
³⁵minutes later _ ویو ات
پرستار سرم رو از دستم جدا کرد و از اتاق خارج شد. خروجش مصادف با خروج جونگ کوک از حمام بود؛ از سر تا پا رصدش کردم و لبخندی ملموس زدم... با حوله ی سر موهای کوتاهش رو خشک کرد و بعد حوله رو به طرفی انداخت ، حوله کمرش رو سفت کرد و روی تخت نشست. با لبخند بهم خیره شد و بعد از گذر چند ثانیه ناگهان بلند شد
_داشت یادم میرفت!
به سمت کتش رفت و از داخل جیب کتش جعبه ای رو بیرون آورد و بعد به سمتم اومد و جعبه رو بهم داد، نگاهی کوتاه بهش کردم و بعد جعبه رو باز کردم؛ کلید ماشین بود و آرم روی کلید فراری بود!
+جونگ کوک....نیازی به این کار نبود
_برای ثابت کردن عشقم نسبت بهت این کمتر کاریه که میتونستم برات انجام بدم پرنسس من
A moth later
صدای گلوم گلوم قلبش زیبا بود، دست جونگ کوک رو از روی ذوق فشردم؛ اونم مثله من ذوق داشت! دکتر دستگاه از روی شکمم برداشت و بعد از تمیز کردن شکمم لباسم رو مرتب کردم
دکتر: سلامت بچه تون در بهترین درصد ممکن هست
+مراقب خوبی داشتم * نگاهی کوتاه به کوک
دکتر: خب میریم سراغ جنسیت
چشم انتطار به برگه داخل دستش خیره بودیم... ا
دکتر: خب تبریک میگم شما...
بعد از اینکه مجازات پدرم اونم بخاطر بچه ی تو شکمم لغو شد تمام فکر و ذکر این بود<دختر باشه> اونوقت زندگیش مداخله ای با سیاست نداره، اگه پسر باشه هم جون من در خطره هم جون بچه ام اونم میشه بازیچه سیاست! ( یادآوری: مجازات اولیه پدر ات منع حکومت بود و چندین نسل بعد از اون نمیتونستن تو تصمیمات کشور دخالت کنن و از اونجاکه ات حامل وارث خانواده جئون بود این مجازات به دستور خود رئیس جمهور یا همون جئون بزرگ برداشته شد )
دکتر : شما صاحب یک آقا پسر قوی شدید، تبریک میگم
الان باید چه ری اکشنی نشون میدادم، دل شوره ی قوی تو وجودم بود؛ از طرفی خوشحالی جونگ کوک ترس و دل شوره ام رو خنثی میکرد. من اون ات سابق نبودم؟
<<من خام احساساتم شدم و شجاعتم مطلق به کس دیگه ای بود>>
follow: ¹⁶⁷
like:⁵⁰
۲۰.۳k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.