گربه من

گربه من

یونگی: میو
بابا یونگی: پسرم ما یه رسم خانوادگی داریم که روز تولد ۱۳ سالگی گربه میشیم و تا وقتی که دختری عاشق تو نشه انسان نمیشی
مامان یونگی: و اینکه جای گربه ها هم تو خونه نیست

ویو یونگی
یعنی چی آخه اینکه گربه شدم قبول ولی اینکه دیگه تو خونه نیستم یعنی چی

یونگی: میووووو
مامان یونگی: ببخشید پسرم

پایان فلش بک

ا.ت: ولی من که عاشق تو نشدم
یونگی: مطمئنی ( نگاه مرموز)
ا.ت : یاااااااااا
یونگی: باشه شوخی کردم
ا.ت: من برم لباسم رو عوض کنم بیام
صدای شکم یونگی اومد
ا.ت: و اینکه نهار درست کنم ( خنده)

ویو ا.ت
رفتم لباسم رو عوض کردم یه آرایش لایت هم کردم و رفتم غذا درست کنم
ا.ت: غذا چی درست کنم
یونگی : دوکبوکی بلدی( با ذوق)
ا.ت: آره
یونگی : درست میکنی( کیوت )
ا.ت: باشه کیوتی( خنده)

یکم دوکبوکی درست کردم آماده شد داشتم سفره رو می چیدم که صدا از بالا اومد
یونگی: ا.ت یه حوله میدی
ا.ت: الان میام......

ادامه دارد......
دیدگاه ها (۶)

گربه منا.ت: بیا اینم حولهیونگی: مرسیا.ت: لباساتو رو پوشیدی ب...

گربه منیونگی: الان من کجا بخوابما.ت: رو مبل دیگهیونگی: یعنی ...

گربه منا.ت: یعنی چی که بعد از سال ها انسان شدمیونگی : یعنی ا...

گربه منلونا : تو از خودت نمی تونی نگه داری کنی بعد گربه اورد...

بکش پایین داوشم

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط