پارت جدید
پارت جدید
+میدونستم که این کارو از قصد انجام میده .
+سرورم .... من یونگ مین هستم ، ۱۷ سالمه و قبل ازینکه اینحا خدمتکار بشم تو کافه کار میکردم که به خاطر اینکه سرم شرط بندی میکردن ازون جا اومدم بیرون و آگهی عمارت شمارو دیدم....م.. من باید برم .
بلند شدم که دستمو گرفت
+س..سرورم
÷کجا بری ها مگه تو ندیمه شخصی من نیستی ؟چقدر دروغ ها؟ راستشو بگو کی تورو فرستاده ؟ اومدی انتقام بگیری ؟(پوزخند) دستشو فشار میده
+ولم کن ...اییی ولم کن (بغض🗿)
÷حتی اون موقع که بیبی من بودی هم باید ادبت میکردم .
+زانو زد (الکس م..من واسه ی اون اتفاق معذرت میخوام نمیخواستم بهت خیانت کنم ... من ..من هنوز
*در باز شد
..:قربان این گوشی و گردنبند رو پیدا کردیم که با جی پی اس ردیابی میشن .
÷(پوزخند ) خب دیگه چی پیدا کردین.
زیر لباساشون این سمو پیدا کردیم .
÷دستتو گرفت و محکم فشارش داد ( باشه بررسی میکنم برو بیرون و اجازه نده کسی وارد اون اتاق بشه .
*رفت بیرون
÷نشوندت روی پاش ، گردنبند رو توی دستش گرفت ( اینو کی بهت داده ؟ این سم همونی نیست که اونروز گفتی نمیدونی چیه؟ حرف بزن لعنتی .
+توضیح میدم ، الکسآروم باش .
÷دستتو گرفت و به اتاق شکنجه بردت .
+هعی الکس ... وایستا توضیح میدم ، نه نمیتونی اینکارو کنی.
÷دستاتو بست ( ضربه ی اول رو با شلاق زد ، اون گردنبند رو کی بهت داد ؟ (داد بلند ) ضربه ی بعدی و همین طور بعدی (🗿💪)
+دست... راستش.... به..بهم داده .
÷ضربه ی بعدی رو محکم تر زد ( دست راست کی ؟ کدوم یکی از اون عوضیا تورو تهدید کرد عزیزم ؟ ضربه ی بعدی .
+نمیتونستی حرف بزنی اگه لو میرفتی جون خواهرت درمیون بود . که همون موقع یادم اومد جی پی اس روی لباسم رو هنوز ندیده .
*دوباره در باز شد (🗿)
..:قربان
÷کی بهت اجازه داد بیای تو(داد)
..:قربان ، جونگ هی بزرگترین مافیای قاچاق امشب مهمونی بزرگی برای قربانی کردن یکی از زندانیان کرده و شما هم باید به این مهمونی برید .
÷مهمونی؟ جونگ هی؟ عجیبه ، باشه .
و رفت
÷ چونمو گرفت ( بعدا به حسابت میرسم امیلی)
*دستاتو باز کرد و دستتو گرفت و به سمت اتاق خودش برد .
÷امشب با من میای
÷اجوما برات لباس میاره اونو بپوش
+قطره اشکی از چشمم چکید ، اگه بهش میگفتم از طرف کی اومدم خواهرمو میکشتن از طرفی دیگه من هنوز دوسش دارم مثل همون بار اول .
+میدونستم که این کارو از قصد انجام میده .
+سرورم .... من یونگ مین هستم ، ۱۷ سالمه و قبل ازینکه اینحا خدمتکار بشم تو کافه کار میکردم که به خاطر اینکه سرم شرط بندی میکردن ازون جا اومدم بیرون و آگهی عمارت شمارو دیدم....م.. من باید برم .
بلند شدم که دستمو گرفت
+س..سرورم
÷کجا بری ها مگه تو ندیمه شخصی من نیستی ؟چقدر دروغ ها؟ راستشو بگو کی تورو فرستاده ؟ اومدی انتقام بگیری ؟(پوزخند) دستشو فشار میده
+ولم کن ...اییی ولم کن (بغض🗿)
÷حتی اون موقع که بیبی من بودی هم باید ادبت میکردم .
+زانو زد (الکس م..من واسه ی اون اتفاق معذرت میخوام نمیخواستم بهت خیانت کنم ... من ..من هنوز
*در باز شد
..:قربان این گوشی و گردنبند رو پیدا کردیم که با جی پی اس ردیابی میشن .
÷(پوزخند ) خب دیگه چی پیدا کردین.
زیر لباساشون این سمو پیدا کردیم .
÷دستتو گرفت و محکم فشارش داد ( باشه بررسی میکنم برو بیرون و اجازه نده کسی وارد اون اتاق بشه .
*رفت بیرون
÷نشوندت روی پاش ، گردنبند رو توی دستش گرفت ( اینو کی بهت داده ؟ این سم همونی نیست که اونروز گفتی نمیدونی چیه؟ حرف بزن لعنتی .
+توضیح میدم ، الکسآروم باش .
÷دستتو گرفت و به اتاق شکنجه بردت .
+هعی الکس ... وایستا توضیح میدم ، نه نمیتونی اینکارو کنی.
÷دستاتو بست ( ضربه ی اول رو با شلاق زد ، اون گردنبند رو کی بهت داد ؟ (داد بلند ) ضربه ی بعدی و همین طور بعدی (🗿💪)
+دست... راستش.... به..بهم داده .
÷ضربه ی بعدی رو محکم تر زد ( دست راست کی ؟ کدوم یکی از اون عوضیا تورو تهدید کرد عزیزم ؟ ضربه ی بعدی .
+نمیتونستی حرف بزنی اگه لو میرفتی جون خواهرت درمیون بود . که همون موقع یادم اومد جی پی اس روی لباسم رو هنوز ندیده .
*دوباره در باز شد (🗿)
..:قربان
÷کی بهت اجازه داد بیای تو(داد)
..:قربان ، جونگ هی بزرگترین مافیای قاچاق امشب مهمونی بزرگی برای قربانی کردن یکی از زندانیان کرده و شما هم باید به این مهمونی برید .
÷مهمونی؟ جونگ هی؟ عجیبه ، باشه .
و رفت
÷ چونمو گرفت ( بعدا به حسابت میرسم امیلی)
*دستاتو باز کرد و دستتو گرفت و به سمت اتاق خودش برد .
÷امشب با من میای
÷اجوما برات لباس میاره اونو بپوش
+قطره اشکی از چشمم چکید ، اگه بهش میگفتم از طرف کی اومدم خواهرمو میکشتن از طرفی دیگه من هنوز دوسش دارم مثل همون بار اول .
۷۸۶
۱۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.