تک پارتی نامجون
تک پارتی نامجون
مدل من
اسلاید دوم لباس ات
ات ویو
امروز قرار بود برم و عکسای جدید از ی مدل بگیرم من از کارم خیلی خوشم می اد چون عاشق عکس گرفتن ب صورت حرفه ایم این واقعن عالیه واقعن عالی چون من از بچگی با هر چ ک می تونستم باهاش عکس بگیرم از حتما چیزای بی رطبم عکس می گرفتم
حیحی
خب دیگه شیرین زبونیام تموم شد😂
مث همیشه با الارم گوشیم پاشدم الارمم صدا گربه
ی نگا ب ساعت انداختم
شتتتتتت
باید ساعت ن اونجا باشم ولی ساعت هشت و نیمهههه
سریع رفتم صورتو اب زدم و ی ارایش کیوت و ساده کردم و ی لباس پوشیدم( اسلاید بعد)و دوربینمو برداشتم و زدم بیرون
سوار ماشین شدم و گازشو گرفتم و رفتم ب اون جنگلی ک گفته بودن
رسیدم اونم سر وقت خدا رو شکر( واییی خیلی این استرسه بده)از ماشین پیاده شدم تا پامو گذاشتم بیرون......
نامجون ویو
عکاس رسید چ سر وقت در ماشینش باز شد و ی دختر خیلی جذاب اومد بیرون لباسش یکم باز بودو این منو عصبی می کرد
چون اون دیگه قرار مال کیم نامجون بشه
ات:سلام اقای کیم
نامی:سلام خانم پارک
رییس:اوه خانم پارک اومدید
ایششش دوباره این پسره نمی دونم چرا فقط ی سال ازم بزگ تره اونوقت رییس اه
ات ویو
یهو اقای جانگ اومد ی نگاهای هیزی داشت بعد از سلام و این چوص خورده ها شرو کردم ب عکاسی ب اقای کیم می گفتم چ جوری ژست بگیره و کلی عکس عالی گرفتم وقتی تموم شد اقای جانگ گف
رییس:خانم پا ک ی لحظه می یاید
رفتم دنبالش ت ی دیچ یهو قیب شد وقتی از پیچ گذشتم یکی منو چسبوند ب خودش
اقای جانگگگگ!!!!!!!
رییس:حسش می کنی بزگ سده برا ت
ات:اقای...
منو برد ت اتاق استراحت و چسبوندم ب دیوار و دستشو گذاشت رو رون لختم
رییس:اوممم روبات نرمن
داشت میومد نزدیک ک هلش دادم ولی دوباره منو گرف و من جیغ زدم ولی همین طوری نزدیک میشد و دستشو داشت نی برد سمت شلوارم البته ک شلوار چ عرض کنم شلوارک
دستشو رد کرد و داشت مر رفتم سمت پو*سیم ک در محکم باز شد
اون اون.... نامجون بود سریع رفتم بقلش اونم بقلم کرد و ی سیلی خواهند ت گوش جانگ
و رو ب من کرد
نامی:ولی الان نوبت منه بیب.....
مدل من
اسلاید دوم لباس ات
ات ویو
امروز قرار بود برم و عکسای جدید از ی مدل بگیرم من از کارم خیلی خوشم می اد چون عاشق عکس گرفتن ب صورت حرفه ایم این واقعن عالیه واقعن عالی چون من از بچگی با هر چ ک می تونستم باهاش عکس بگیرم از حتما چیزای بی رطبم عکس می گرفتم
حیحی
خب دیگه شیرین زبونیام تموم شد😂
مث همیشه با الارم گوشیم پاشدم الارمم صدا گربه
ی نگا ب ساعت انداختم
شتتتتتت
باید ساعت ن اونجا باشم ولی ساعت هشت و نیمهههه
سریع رفتم صورتو اب زدم و ی ارایش کیوت و ساده کردم و ی لباس پوشیدم( اسلاید بعد)و دوربینمو برداشتم و زدم بیرون
سوار ماشین شدم و گازشو گرفتم و رفتم ب اون جنگلی ک گفته بودن
رسیدم اونم سر وقت خدا رو شکر( واییی خیلی این استرسه بده)از ماشین پیاده شدم تا پامو گذاشتم بیرون......
نامجون ویو
عکاس رسید چ سر وقت در ماشینش باز شد و ی دختر خیلی جذاب اومد بیرون لباسش یکم باز بودو این منو عصبی می کرد
چون اون دیگه قرار مال کیم نامجون بشه
ات:سلام اقای کیم
نامی:سلام خانم پارک
رییس:اوه خانم پارک اومدید
ایششش دوباره این پسره نمی دونم چرا فقط ی سال ازم بزگ تره اونوقت رییس اه
ات ویو
یهو اقای جانگ اومد ی نگاهای هیزی داشت بعد از سلام و این چوص خورده ها شرو کردم ب عکاسی ب اقای کیم می گفتم چ جوری ژست بگیره و کلی عکس عالی گرفتم وقتی تموم شد اقای جانگ گف
رییس:خانم پا ک ی لحظه می یاید
رفتم دنبالش ت ی دیچ یهو قیب شد وقتی از پیچ گذشتم یکی منو چسبوند ب خودش
اقای جانگگگگ!!!!!!!
رییس:حسش می کنی بزگ سده برا ت
ات:اقای...
منو برد ت اتاق استراحت و چسبوندم ب دیوار و دستشو گذاشت رو رون لختم
رییس:اوممم روبات نرمن
داشت میومد نزدیک ک هلش دادم ولی دوباره منو گرف و من جیغ زدم ولی همین طوری نزدیک میشد و دستشو داشت نی برد سمت شلوارم البته ک شلوار چ عرض کنم شلوارک
دستشو رد کرد و داشت مر رفتم سمت پو*سیم ک در محکم باز شد
اون اون.... نامجون بود سریع رفتم بقلش اونم بقلم کرد و ی سیلی خواهند ت گوش جانگ
و رو ب من کرد
نامی:ولی الان نوبت منه بیب.....
۹.۵k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.