Pt

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁴⁹"


دوباره یه نگاه به من و یه نگاه به پشتم کرد و قهقهه زد.
کوک: _بسسس کنننن عوضیییی
تهیونگ: آخ... دست خودم نیستتت قیافت رو وقتی ضدحال خوردی تصور می‌کنم میتونم روزها بخندممم.

خشمگین نگاهش کردم و بی حوصله گوشیمو برداشتم...
کوک: _یکم دیگه بخند اگه دعوا نشد من جئون جونگ‌کوک نیستم!
دستاشو با خنده به نشانهٔ تسلیم بالا برد.
تهیونگ: اوکی اوکی ولی... خخخخ

اهههه از جااام پاشدم و خواستم برم که گفت.
تهیونگ: یااا یاااا نرووو باشهههه نروووو
برگشتم چپ چپ‌ نگاهش کردم...
تنها کسی که کنارش واقعا خودم بودم تهیونگ بود، تنها کسی که همیشه کنارم بود!

نشستم پشت میز و زیر چشمی به تهیونگ نگاه کردم.
کوک: +میگم...
از لحن جدیم جدی شده نگاهم کرد و سوالی گفت:
تهیونگ: چی شده؟!
کوک: _اون عوضی بود... که آدمام رو کشته بود...

تهیونگ: خببب؟ همونی که گفته بودی همشون رو آتیش میزنی.
کوک: _میخوام بیارمش زیر دست خودم.
تهیونگ: چییییییی؟!!! میخوااای چه غلطییی بکنیییی؟!

تهیونگ: کوککک ک..خل شدییی؟! ناموصا داری جاسوس میاااری اونم از قصددد؟!
کوک: _نه... آخه پسره یه خواهر کوچولو...
حرفمو قطع کرد و هیستریک قهقهه زد:
تهیونگ: وااای واقعا روانی شدیی!

کوک: _اوففف ته دو دقیقه خفه شو... پسره ننه اش مرده باباشم فلجه با خواهر شیش هفت ساله اش به اسم ناری زندگی میکنه... بخاطر خواهره مجبور بوده که...
تهیونگ: تو مافیایی! خلافکاااار! زیاد درام میخونی؟!
دیدگاه ها (۳۶)

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁵⁰"عصبی نگاهش کردم و جدی گفتم:کوک: _باشه... ...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁵¹"هه... خدا نکنه کسی با من در بیوفته! چون م...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁴⁸"پ.آ: آرا مگه نگفتم حق نداری‌‌‌...حرفش رو ...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁴⁷"از شدت ترس و شوک هین بلندی ‌کشیدم که تو آ...

اولین نگاه_𝗽𝗮𝗿𝘁𝟳(پایانی)همه با تعجب نگاهمون میکردن یه نگاه ب...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۶۷"ویو جنا".واقعا حسی بهش ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط