سی و هشتم
سی و هشتم
عشق یا مرگ
شوگا ،بله
ا.ت ویو
بیدار شدم سرم مثه سگ درد میکرد داشتم میمردم که شوگا اومد تو اتاق که یهو یادم افتاد چه اتفاقی افتاده
شوگا ،بهتری عزیزم
ا.ت ،اونا رو گرفته من من باید برم (بغض),
شوگا ،ا.ت تو هیچ جا نمیری فهمیدی الآنم یکم استراحت کن جیمین با عالیجناب دارن میرن به قصر کوک تا اون دوتا رو بیارن نگران نباش باشه
ا.ت ،اگه نتونن چی (بغض)
شوگا ،ایگو عزیزم گریه نکن دیگه ببین من چی گفتم جیمین با عالیجناب دارن میرن تو نگران هیچی نباید باشی باشه
ا.ت ،تو نمیری
شوگا ، نه نمیرم
ا.ت میشه بغلم کنی
شوگا ،بیا اینجا
کوک ویو
جانگ گفت که دارن میان اینجا و ا.ت رو نمیخوام بیارن انگار واقعا دلشون یه جنگ میخواد
جانگ ،قربان نقشه چیه
کوک ، خودم میارمش
جانگ ،قربان خطر ناکه
کوک ،وقتی اومدن حسابی سرگرمشون کنید و یکی رم بفرست اون یونگی رو از اتاق بکشه بیرون
جانگ.چشم سرورم
شوگا ،ا.ت ا.ت
که دیدش خوابه
شوگا ، خوشگل من
تق تق (کیه کیه در میزنه من دلم میلرزه واییییی 😂)
خدمتکار ، قربان وزیر اعظم باهاتون کار دارن
شوگا ،اومدم و شوگا از اتاق خارج میشه
کوک ،ویو
الان بهترین موقع هست رفتم تو اتاق که دیدم خوابه ورش داشتمو به کلبه توی جنگل تلپرت کردم نباید بزارم اتفاقی براش بیفته .......
عشق یا مرگ
شوگا ،بله
ا.ت ویو
بیدار شدم سرم مثه سگ درد میکرد داشتم میمردم که شوگا اومد تو اتاق که یهو یادم افتاد چه اتفاقی افتاده
شوگا ،بهتری عزیزم
ا.ت ،اونا رو گرفته من من باید برم (بغض),
شوگا ،ا.ت تو هیچ جا نمیری فهمیدی الآنم یکم استراحت کن جیمین با عالیجناب دارن میرن به قصر کوک تا اون دوتا رو بیارن نگران نباش باشه
ا.ت ،اگه نتونن چی (بغض)
شوگا ،ایگو عزیزم گریه نکن دیگه ببین من چی گفتم جیمین با عالیجناب دارن میرن تو نگران هیچی نباید باشی باشه
ا.ت ،تو نمیری
شوگا ، نه نمیرم
ا.ت میشه بغلم کنی
شوگا ،بیا اینجا
کوک ویو
جانگ گفت که دارن میان اینجا و ا.ت رو نمیخوام بیارن انگار واقعا دلشون یه جنگ میخواد
جانگ ،قربان نقشه چیه
کوک ، خودم میارمش
جانگ ،قربان خطر ناکه
کوک ،وقتی اومدن حسابی سرگرمشون کنید و یکی رم بفرست اون یونگی رو از اتاق بکشه بیرون
جانگ.چشم سرورم
شوگا ،ا.ت ا.ت
که دیدش خوابه
شوگا ، خوشگل من
تق تق (کیه کیه در میزنه من دلم میلرزه واییییی 😂)
خدمتکار ، قربان وزیر اعظم باهاتون کار دارن
شوگا ،اومدم و شوگا از اتاق خارج میشه
کوک ،ویو
الان بهترین موقع هست رفتم تو اتاق که دیدم خوابه ورش داشتمو به کلبه توی جنگل تلپرت کردم نباید بزارم اتفاقی براش بیفته .......
۷.۵k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.