چندشاتی جونگکوک
چندشاتی جونگکوک
part 2
-ولی نداره..
مرد ابرویی بالا انداخت.. دختر رو از خود دور کرد..
-نگو که انجام دادی..
+چی؟ من ؟ معلومه که نه.. چه سوال مسخره ای..
.-مطمئنی؟
+آره وقتی تو میگیانجام نده منم میگم چشم...
مرد چشماشو ریز کرد..
- آستیناتو بده بالا..
دختر آستین هاشو داد بالا...
ردی از تتو نبود...
- خب دامنت کمی بالا بگیر...
باز هم زدی از تتو مبود
-ترقوه ات رو ببینم..
همچنان ردی نبود..
- لباستو بگیر بالا ، روی سینه و کمرت رو ببینم
+کوک بیخیال.. نزدم دیگه..
-باید ببینم..
دختر کلافه نفس کشید..
نمیخواست انجام بده..
چون میدونست پسر بفهمه جنگ راه میفته... ولی خب که چی؟ بدنخودش بود.. علاقه داشت.. چقدر اون تتو داشته باشه ولی دختر نه؟
نچ... غرورش اجازه نمیده..
دختر لباس رو داد بالا..
بالاخره تتوی پروانه روی کمر دختر نمایان شد..
+خیالت راحت شو جئون؟
مرد با دیدن تتو ابرویی بالا انداخت و اخم کرد
-نگفتم نکن؟ اصلا من برات مهم هستم؟ نه .. اصلا آدم حساب میکنی؟
+کوک.. من فقط دوست داشتم تتو بزنم..
-ولی منگفتم نکن...
+این بدن خودمه...
- من نگفتم بدن منه!
+کوک.. هرچی گفتی گفتمچشم.. خواستم موهام رو کوتاه کنم.. گفتی نه.. خواستم موهام رو رنگ کنم.. گفتی نه.. خواستم چتری بزنم.. گفتی نه..خواستمولف کات بزنم.. گفتی نه.. خواستمپروانه ای بزنم.. بازم گفتی نه.. خواستم پرسینگ بزنم.. گفتی نه...
ولی تتو رو دوست داشتم... از الان به بعد ، هم موهام رو چتری میکنم.. هم تا شونه امکوتاه میکنم... هم رنگ میکنم... پرسینگ هم میزنم
-ات خفه شو.. خیلی غلط کردی رفتی تتو زدی.. خیلی غلط میکنی انجام بدی
part 2
-ولی نداره..
مرد ابرویی بالا انداخت.. دختر رو از خود دور کرد..
-نگو که انجام دادی..
+چی؟ من ؟ معلومه که نه.. چه سوال مسخره ای..
.-مطمئنی؟
+آره وقتی تو میگیانجام نده منم میگم چشم...
مرد چشماشو ریز کرد..
- آستیناتو بده بالا..
دختر آستین هاشو داد بالا...
ردی از تتو نبود...
- خب دامنت کمی بالا بگیر...
باز هم زدی از تتو مبود
-ترقوه ات رو ببینم..
همچنان ردی نبود..
- لباستو بگیر بالا ، روی سینه و کمرت رو ببینم
+کوک بیخیال.. نزدم دیگه..
-باید ببینم..
دختر کلافه نفس کشید..
نمیخواست انجام بده..
چون میدونست پسر بفهمه جنگ راه میفته... ولی خب که چی؟ بدنخودش بود.. علاقه داشت.. چقدر اون تتو داشته باشه ولی دختر نه؟
نچ... غرورش اجازه نمیده..
دختر لباس رو داد بالا..
بالاخره تتوی پروانه روی کمر دختر نمایان شد..
+خیالت راحت شو جئون؟
مرد با دیدن تتو ابرویی بالا انداخت و اخم کرد
-نگفتم نکن؟ اصلا من برات مهم هستم؟ نه .. اصلا آدم حساب میکنی؟
+کوک.. من فقط دوست داشتم تتو بزنم..
-ولی منگفتم نکن...
+این بدن خودمه...
- من نگفتم بدن منه!
+کوک.. هرچی گفتی گفتمچشم.. خواستم موهام رو کوتاه کنم.. گفتی نه.. خواستم موهام رو رنگ کنم.. گفتی نه.. خواستم چتری بزنم.. گفتی نه..خواستمولف کات بزنم.. گفتی نه.. خواستمپروانه ای بزنم.. بازم گفتی نه.. خواستم پرسینگ بزنم.. گفتی نه...
ولی تتو رو دوست داشتم... از الان به بعد ، هم موهام رو چتری میکنم.. هم تا شونه امکوتاه میکنم... هم رنگ میکنم... پرسینگ هم میزنم
-ات خفه شو.. خیلی غلط کردی رفتی تتو زدی.. خیلی غلط میکنی انجام بدی
- ۲۰.۳k
- ۱۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط