بلاخره پیدا کردم!
بلاخره پیدا کردم!
کافه ی خیالم رو
میز یک نفره
با دو تا قهوه ی تلخ
و اون یکی که همیشه دست نخورده باقی می مونه!
یادته برات تعریف کردم!
روبروی پنجره ی مشرف به
درخت بیده مجنون
با اون گنجیشکایی که جیک جیک کنان روی شاخه ها نشستن
و بازم حسرت میخورن که اون قهوه هنوز دست نخورده است …
و من که مثل هر روز دستم زیر چانه ام
از پنجره خیره به جاده منتظرت هستم…
کافه ی خیالم رو
میز یک نفره
با دو تا قهوه ی تلخ
و اون یکی که همیشه دست نخورده باقی می مونه!
یادته برات تعریف کردم!
روبروی پنجره ی مشرف به
درخت بیده مجنون
با اون گنجیشکایی که جیک جیک کنان روی شاخه ها نشستن
و بازم حسرت میخورن که اون قهوه هنوز دست نخورده است …
و من که مثل هر روز دستم زیر چانه ام
از پنجره خیره به جاده منتظرت هستم…
۱۷.۶k
۰۶ بهمن ۱۳۹۹